سیره امنیتی امام امیرالمومنین(ع)
حمیدرضا مطهری
یکی از اهداف هر حکومت، تأمین امنیت شهروندان است. نگاه به امنیت ملی از دیدگاه معصومان به ویژه آنها که حاکمیت جامعه را در دست داشتهاند همانند امیر المومنین علی(ع) بسیار مهم و راهگشا خواهد بود. امنیت یکی از مهمترین دغدغههای امام علی بوده است و در این راستا اقدامات امنیتی، نظامی و سیاسی مهمی را انجام دادهاند. در این نوشتار اشارهای به برخی از این اقدامات شده است.
مقدمه
مهمترین وظیفه هر نظام سیاسی ایجاد امنیت در ابعاد گوناگون برای شهروندان خود است. حفظ جان شهروندان که امروزه از آن با عنوان امنیت ملی یاد میشود، مهمترین بعد آن به شمار میرود. این واژه اگر چه در صدر اسلام به کار نمیرفته، اما اصل وجود آن همواره در دروههای مختلف تاریخی از جمله صدر اسلام و در میان حاکمان مسلمان وجود داشته است. شناخت دیدگاه و روش معصومان در اینباره میتواند مانند دیگر جنبههای زندگی فردی و اجتماعی برای ما مفید باشد.
آن چه در این نوشتار بدان اشاره میشود چگونگی این مسئله از دیدگاه امام علی(ع) است. کسی که در زمان پیامبر نزدیکترین یار آن حضرت بوده و خود نیز دورانی هر چند کوتاه، ریاست جامعه اسلامی را بر عهده داشته است.
مفهوم امنیت
امنیت در لغت به معنای ایمن شدن و در امان بودن آمده است.1 اما در اصطلاح تعریف جامع و مانعی از امنیت ارائه نشده است.
آرنولد ولفرز در تعریف این واژه میگوید: امنیت در یک مفهوم عینی به فقدان تهدیدها نسبت به ارزشهای اکتسابی تلقی میشود.2
جان مروز میگوید: امنیت عبارت است از آزادی نسبی از تهدیدهای خطرناک.3
تعریف دیگر برای امنیت این است که امنیت عبارت است از رهایی از تردید، آزادی از اضطراب و بیمناکی و داشتن اعتماد و اطمینان داشتن نسبت به حفظ ارزشها.
امنیت به صورت «امنیت فردی»، «امنیت اجتماعی»، «امنیت اقتصادی»، «امنیت ملی» و... کاربرد دارد که در این مقاله به امنیت ملی میپردازیم.
درباره مفهوم امنیت ملی نیز همانند خود امنیت و بسیاری دیگر از مفاهیم سیاسی و بلکه علوم انسانی و اجتماعی اتفاق نظری وجود ندارد. این واژه مرکب، اگر چه در نگاه نخست مفهومی شفاف دارد، اما با دقت در مفهوم آن علیرغم سادگی به نوعی پیچیدگی برمیخوریم که ناشی از تفسیر و تعبیرهای گوناگون از آن است. از امنیت ملی همانند دیگر مفاهیم علوم انسانی معانی متعددی ارائه شده است که برخی از آنها از این قراراند:
امنیت ملی، یعنی دستیابی به شرایطی که به کشوری امکان میدهد که از تهدیدهای بالقوه و یا بالفعل خارجی و نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانه در امان باشد و در راه پیشبرد امر توسعه اقتصادی، اجتماعی و انسانی و تأمین وحدت و موجودیت کشور و رفاه عامه فارغ از مداخله بیگانه گام بردارد.5
دائرهالمعارف علوم اجتماعی امنیت ملی را توان یک ملت در حفظ ارزشهای داخلی از تهدیدات خارجی بیان میکند.6
در تعریف دیگر چنین آمده است: امنیت ملی حالتی است که ملتی فارغ از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی، یا خاک خود به سر برد.7
هانس مورگنتا ضمن آن که منافع ملی را در قالب امنیت ملی توصیف میکند، در این باره میگوید: امنیت ملی باید به مثابه تمامیت ارضی و حفظ نهادهای هر کشور تلقی گردد.8
اما مناسبترین تعریف از منظر این مقاله را میتوان چنین بیان نمود:
توانایی یک ملت برای حفظ از ارزشهای داخلی در مقابل تهدیدات خارجی، یا به عبارت دیگر امنیت ملی عبارت است از این که کشورها چگونه سیاستها و تصمیمات لازم را برای حمایت از ارزشهای داخلی در مقابل تهدیدات خارجی اتخاذ کنند.9
وجه مشترک تعاریف مذکور، حفاظت از هویت خود و در امان بودن از تهدیدات بالقوه و بالفعل است.
امام علی(ع) و امنیت ملی
یکی از اهداف والای امام علی (ع) و آرمانهای آن حضرت برقراری و گسترش امنیت در سرزمینهای اسلامی بوده است و رشد و تعالی مردم را در سایه آن قابل تحقق میدانستند و اقدامات آن حضرت براساس نیاز روز و میزان اهمیت و با توجه به اوضاع و شرایط متفاوت بود.
امنیت در سایه وحدت(وحدت نخستین نیاز جامعه)
از آن جا وحدت از نیازهای اساسی جامعه بوده و میتوان گفت امنیت جامعه در سایه آن تحققپذیر است و اگر اتحاد اجتماع گسسته شود، امنیت نیز از میان میرود. امام علی(ع) نیز آن را مورد توجه قرار داده در گفتار و روش خود هم در دوران خانهنشینی و هم در زمان حکومت بدان اهتمام ورزیده و همواره در راه ایجاد وحدت در جامعه اسلامی تلاش میکردند.
هنگامی که خلافت از امام(ع) دور شد و دیگران بر مسند جانشینی پیامبر(ص) تکیه زدند. افرادی بودند که امام را به قیام و گرفتن حق خود دعوت میکردند که برخی از روی دلسوزی و ایمان و برخی دیگر با مطامع سیاسی به دنبال تحریک امام بودند. ابوسفیان یکی از این افراد بود که حکومت ابوبکر میخواست تحت عنوان حمایت از علی(ع) فتنه بر پا کند با این جواب امام روبهرو شد که فرمود: شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره و ضعوا تیجان المفاخره 10 امواج دریای فتنه را با کشتیهای نجات بشکافید. از راه خلاف و تفرقه دوری گزینید و نشانههای تفاخر بر یکدیگر را از سر بر زمین نهید.
امام علی(ع) ضمن سخنانی با اشاره به توانایی خود در گرفتن حقش تنها دلیل اقدام نکردن برای گرفتن حق خود را جلوگیری از تفرقه مسلمین بیان کرده، میفرماید:
به خدا سوگند اگر بیم تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما با آنان طور دیگر بود.11
و در جای دیگر میفرماید:
«فرأیت ان الصبر علی ذلک الفضل من تفریق کلمه المسلمین و سفک دمائهم؛»12 دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین در ریختن خونشان بهتر است.
چنان که ملاحظه میشود امام علی(ع) در راه ایجاد وحدت مسلمین از حق خلافت خود نیز گذاشتند و 25 سال را در حالی به سختی سپری کردند که به فرموده آن حضرت «فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجاً» پس صبر کردم در حالی که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود.
امام علی(ع) در دوران خلافت نیز حفظ وحدت را مهمتر از اقدامات نظامی دانسته و در برخورد با بیعتشکنان جمل و خوارج نهروان و سپاهیان شام و معاویه پیش از آن که اقدام به جنگ نماید؛ تمام تلاش خود را به کار بست تا از جنگ و خونریزی میان مسلمانان جلوگیری شود و در همهی جنگها نیز پس از آن که مجبور به جنگ شد یارانش را فرمان داد که آغازگر جنگ نباشند.
به هر حال از آنجا که وحدت یکی از نخستین فاکتورهای مهم برای ایجاد امنیت است، امام علی(ع) نیز همواره بر آن تأکید داشتند و این مهم در گفتار و روش آن حضرت، نمایان است.
صلح و ثبات داخلی لازمه امنیت ملی
یکی از فاکتورهای بسیار مهم که هر حکومت در راه تأمین امنیت خود بدان نیازمند است، رفع اختلافات داخلی است که با وجود آن تأمین امنیت با مشکل مواجه خواهد شد. اقدامات امام علی(ع) در این راستا و در برخورد با مخالفان بسیار مهم است. آن حضرت در همان آغاز خلافت با مشکلات فراوانی رو به رو شدند که مهمترین آنها به وجود آمدن جنگهای داخلی بود. از یک طرف طلحه و زبیر، بیعت شکسته و گروهی از جمله عایشه را با خود همراه کرده بودند و از سوی دیگر معاویه با بهانه قرار دادن خونخواهی عثمان به مخالفت با امام علی (ع) پرداخته و از بیعت با آن حضرت خودداری کرده بود که سرانجام جنگ صفین و پیآمد این جنگ نیز پیدایش گروهی متعصب به نام خوارج بود.
امام علی(ع) در رویارویی با این گروههای مخالف پیش از جنگ و مبارزه به مذاکره پرداخته و تلاش میکردند آنها را از تصمیم خود منصرف سازند.
نخستین گروه، پیمان شکنان بودند که پس از رسیدن به عراق و تسلط بر بصره بیتالمال را غارت کرده پنجاه تن از نگهبانان بیتالمال را کشته و عثمان بن حنیف، حاکم بصره را برخلاف پیمانی که داشته دستگیر و شکنجه و از بصره اخراج کردند.14
امام علی(ع) پس از رسیدن به بصره با ارسال پیامهای مکرر کوشید تا شورشیان را از تصمیمشان منصرف کرده به جماعت بازگرداند، اما پاسخ مثبتی نشنید.
آن حضرت صعصعه بن صوحان را همراه نامهای به بصره فرستاد که دست خالی بازگشت و امام، عبدالله بن عباس را فرستاد که او نیز با پاسخ منفی شورشیان مواجه شد.15
علیرغم این رفتار اصحاب جمل، امام علی(ع) خود نیز به مذاکره مستقیم با طلحه و زبیر اقدام کرد و ضمن اشاره به وقایعی از زمان پیامبر(ص) آنها را در تصمیمشان متزلزل کرد.16
امیرالمؤنین(ع) در برخورد با معاویه نیز پیش از جنگ از طریق مذاکره و نامهنگاری سعی در جلوگیری از جنگ داشت. امام(ع) در نامهای به معاویه ضمن اشاره به بیعت مردم مدینه با آن حضرت این بیعت را برای معاویه نیز لازم الاتباع دانسته فرمودند:
همانا بیعتی که مردم در مدینه با من کردهاند برای تو نیز که در شام هستی الزام است، زیرا همان کسانی که با ابوبکر و عمرو عثمان بیعت کرده بودند با من نیز بیعت کردند. از این رو هیچ فرد حاضر را چارهای نیست جز آن که بیعت کند و هیچ غایب را راهی نیست جز آن که آن را بپذیرد.17
امام نامههایی دیگر نیز به معاویه نوشتند که با تسلیم نشدن معاویه جنگ حتمی شد و امام(ع) در بحبوه جنگ نیز تلاش کردند آتش جنگ را خاموش کنند. در این راستا یکی از سپاهیانش را همراه قرآن به سوی سپاه شام فرستاد تا آنان را به حکمیت قرآن دعوت کند، اما سپاه شام او را به شهادت رساندند.18 امام حتی پیشنهاد مبارزه مستقیم و تن به تن به معاویه دادند تا هر کدام پیروز شدند حکومت از آن او باشد و بدین وسیله وحدت مسلمانان حفظ شده و از جنگ و خونریزی جلوگیری شود.19
اگر چه پیشنهادات امام مورد پذیرش معاویه قرار نگرفت، اما نشان دهندهی تلاش امام علی(ع) برای ایجاد وحدت و جلوگیری از جنگ بود.
جنگ صفین و پیشنهاد حکمیت که از سوی معاویه مطرح شد باعث ظهور و پیدایش فرقهای جدید در میان مسلمانان به نام خوارج گردید که اینان نیز مشکلات فراوانی برای امام و شیعیان ایجاد کرده و سرانجام به رویارویی با امام برخاستند. امیرالمومنین(ع) با آن که میدانست آنها از مسیر حق منحرف شدهاند، اما با فرستادن افراد مختلف برای مذاکره با آنها و حتی صحبت مستقیم و پاسخگویی به پرسشها و شبهات آنها تلاش کرد آنها را به صفوف مسلمانان باز گرداند و با همین اقدامات عده زیادی از آنها از سپاه خوارج جدا شدند و سرانجام تنها افراد متعصب و کجاندیش باقی مانده، با امام وارد جنگ شدند.20
آن حضرت همچنان که خود خواهان صلح بودند کارگزاران خود را نیز بدان توجه داده و توصیه میکردند. چنان که در نامه خود به مالک میفرماید: و لا تدفعن صلحاً دعاک الیه عدوک، لله فیه رضی فان فی الصلح دعه لجنودک و راحه من همومک و امناً لبلادک21؛ صلح و آشتی که رضای خدا در آن است و دشمنت تو را به آن خوانده رد مکن، زیرا در آشتی، راحت لشکریان و آسایش از اندوهها و آسودگی برای اهل شهرهایت هست.
البته امام علی(ع) شرایطی را برای این صلح در نظر گرفته است و میفرماید این صلح باید به نحوی باشد که رضای خدا در آن باشد، یعنی عزت مسلمین در آن حفظ شود. در ادامه به نیرنگ احتمالی دشمنان نیز اشاره کرده و میفرماید: بعد از صلح به شدت مراقب دشمن باش، زیرا ممکن است دشمن خود را به تو نزدیک کند تا تو را غافلگیر نماید، پس احتیاط را پیشه کن.
اقدامات سیاسی، امنیتی و نظامی امام در راه تأمین امنیت
امام علی(ع) علاوه بر موارد ذکر شده اقدامات متعددی نیز در راه ایجاد و گسترش امنیت در سرزمینهای تحت قلمرو خود انجام دادند که برخی از آنها سیاسی و برخی امنیتی و بعضی تاکتیکهای نظامی بودند.
الف) اقدامات سیاسی
در این رابطه اقدامات متعددی در زمان خلافت امیرالمومنین(ع) انجام گرفت که از مهمترین آنها میتوان به تغییر پایتخت و مرکز حکومت از مدینه (حجاز) به کوفه (عراق) و به کارگیری روشهای دیپلماتیک و مذاکره و نامهنگاری با طرفهای متخاصم اشاره کرد.
1ـ انتخاب کوفه به عنوان پایتخت: یکی از اقدامات امام در اوایل خلافت، انتقال مرکز حکومت از مدینه به کوفه بود. اگر نگاهی به وضعیت جامعه مسلمانان آن زمان افکنده و وضعیت جغرافیایی و انسانی و اقتصادی عراق به ویژه کوفه را در نظر بگیریم. بهتر میتوانیم به علت این اقدام دست یابیم.
کوفه از جهت اقتصادی، جغرافیایی و نیروی انسانی بر حجاز برتری داشت. از نظر جغرافیایی عراق حالت مرکزیتی برای سرزمینهای اسلامی داشت و بهتر و زودتر میتوانست به مقابله خطرات احتمالی که از نواحی مختلف متوجه سرزمینهای اسلامی میشد، بشتابد، در حالی که مدینه از چنین موقعیتی برخوردار نبود.
از جهت اقتصادی نیز وضعیت اقتصادی عراق با حجاز قابل مقایسه نبود. حجاز سرزمینی خشک و بیآب و از جهت کشاورزی فقیر بود، در حالی که منطقه عراق سرزمینی پر نعمت و سرسبز بود و همین سرسبزی آن که از دور به سیاهی میزد باعث نامگذاری آن به منطقه سواد شده بود.
از جهت نیروی انسانی هم علاوه بر آن که منطقه عراق جمعیت بسیار بیشتری نسبت به حجاز داشت، دوستداران و شیعیان امام علی(ع) در آن جا به ویژه در کوفه فراوان بودند در حالی که حجاز برعکس عراق اولاً، جمعیت بسیار کمتری داشت، ثانیاً، بسیاری از کسانی که پدران آنها در جنگهای پیامبر(ص) با مشرکان به دست امام علی(ع) کشته شده بودند در مدینه بودند و آنها کینه شدیدی نسبت به آن حضرت در دل داشتند.
امیرالمومنین در رابطه با علت انتخاب کوفه و در جواب عدهای از اشراف انصار که از آن حضرت خواستند همانند خلفای پیشین در مدینه بماند فرمود:
اموال و مردان در عراق و مردم شام در حال شورش، دوست میدارم نزدیک آنان باشم و دستور حرکت داده و خود حرکت فرمود و مردم هم با او حرکت کردند.22
2ـ مذاکره و نامهنگاری:
امام علی(ع) در دوران خلافت همواره بر جلوگیری از جنگ و خونریزی تأکید میکردند و در مقابل دشمنان، نخست به مذاکره و نامهنگاری و استفاده از روشهای دیپلماتیک توجه داشته و تلاش میکردند اختلافات را بدون درگیری و جنگ خاتمه داده و رقیبان و دشمنان را با استدلال و برهان متقاعد کنند. رفتار آن حضرت پیش از جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین که بدان اشاره شد گویای این مدعاست.
ب) اقدامات امنیتی
یکی دیگر از روشهای امام علی(ع) در راه تأمین امنیت جامعه اسلامی به کارگیری روشهای امنیت بود. کسب خبر به وسیله نیروهای مخفی در میان دشمنان، و نظارت پنهان بر ارتباطات کارگزاران خود به منظور جلوگیری از فریب خوردن آنها توسط دشمن و نیز حفظ اسرار نظامی از جمله این روشها بود.
1ـ خبرگیری از دشمن: یکی از مهمترین اقدامات اطلاعاتی و امنیتی برای مقابله با دشمنان، آگاه بودن از اقدامات و امکانات آنان است.در زمان خلافت امام علی(ع) همواره افرادی از طرف آن حضرت به صورت مخفیانه برای خبرگیری از دشمن به نقاط مختلف فرستاده میشدند که اخبار دشمن و تصمیمات آنها را برای امام گزارش میکردند، این گزارشها باعث میشد تا آن حضرت به شکل مناسب با دشمنان مقابله کند. چنان که گفته شده معاویه قصد داشت افرادی را به عنوان زائر خانه خدا به حج اعزام کند که در واقع هدف آنها تبلیغ برای معاویه و نیز مقصر جلوه دادن امام در قتل عثمان بود. نیروهای اطلاعاتی این خبر را به امام گزارش کرده و امام نیز در نامهای به قثم بن عباس والی مکه چنین نوشتند:
اما بعد فان عینی بالمغرب کتب الی یعلمنی انه وجه الی الموسم الناس من اهل الشام العمی القلوب، الصم السماع، الکلمه الابصار الذین یلتمسون الحق بالباطل و یطیعون المخلوق فی معصیه الخالق... فاقم علی ما فی یدیک قیام الحازم الصلیب... و ایاک و ما یعتذر منه؛ 23
جاسوس من در مغرب(شام) در نامهای به من اطلاع داده که مردمی از اهل شام با دلهای نابینا و گوشهای ناشنوا و دیدههای کور مادرزاد گسیل شدهاند؛ کسانی که حق را از راه باطل میجویند و در مصیبت آفریننده و نافرمانی خدا از مخلوق پیروی میکنند... پس به آن چه در دست توست (حکومت مکه و حفظ امنیت آن) پایداری کن... و مبادا کاری کنی که به عذر خواهی بیافتی.
2ـ نظارت بر کارگزاران: یکی از تهدیدهای خطرناک برای هر حکومت، ارتباط دشمن با کارگزاران آن حکومت است. رفع این تهدید، نظارت مستمر و حتی پنهانی بر رفت و آمد و ارتباطات والیان را طلب میکند. در این راستا امام علی(ع) به وسیله نیروهای اطلاعاتی خود ارتباطات احتمالی دشمن با برخی کارگزاران خود را نیز زیرنظر داشته و در مواردی ضروری آنها را از خطراتی که در کمینشان بود آگاه کرده و به آنها هشدار میدادند. چنان که معاویه نامهای به زیاد بن ابیه نوشته و او را به سوی خود فراخوانده بود و برای تحریک و ترغیب او قضیه انتساب او به ابوسفیان را نیز مطرح کرده بود، امام علی(ع) که از طریق مأموران مخفی خود از جریان آگاه شده بود در نامهای به زیاد این نکته را متذکر شده و او را نسبت به خطری که از جانب معاویه او را تهدید میکرد هشدار داده و چنین نوشتند:
و قد عرفت ان معاویه کتب الیک یستزل لبک و یستفل غربک، فاحذره فانما هوالشیطان، یأتی المرء من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله لیفتحم غفلته و یستلب غرته؛24 آگاهی یافتم که معاویه نامهای به تو نوشته، میخواهد دلت را بلغزاند و میخواهد در زیر تو رخنه کند، پس از او برحذر باش، زیرا او شیطانی است که از پس و پیش و راست و چپ شخص میآید تا ناگهان در هنگام غفلت عقل او را برباید.
نظارت مخفی امام علی(ع) بر کارگزاران خود در موارد دیگری نیز گزارش شده است. برای نمونه میتوان به نامه آن حضرت به مصقله بن هبیره شیبانی حاکم اردشیر خوره از جانب امام و نیز عثمان بن حنیف انصاری حاکم بصره از طرف حضرت اشاره کرد.25
3ـ حفظ اسرار نظامی: برخی از اطلاعات و امکانات هر کشور به ویژه امور نظامی آن در هر مقطع زمانی چه جنگ و چه صلح باید از دید عموم حتی ساکنان و کارگزاران آن کشور مخفی بوده و تنها در موقع لزوم از آن آگاه شوند. اهمیت اسرار نظامی به اندازهای است که سربازان و نیروهای نظامی نیز تا زمان اجرا نباید از آن آگاه شوند تا مبادا دشمن از طریق جاسوسان و نیروهای مخفی خود از آن آگاه شده و در صدد ضربه به آن برآمده و یا به تدارک قوا و آمادگی نیروهایش بپردازد. امام علی(ع) نیز به این نکته توجه داشته و در نامهای خطاب به مرزداران و نیروهای مسلح خود ضمن اشاره به برخی از حقوق آنان بر حاکم میفرماید:
الا و ان لکم عندی ان لا احتجز دونکم سراً الا فی حرب...»، 26 بدانید که حق شما بر من این است که هچ رازی جز اسرار نظامی را از شما پوشیده ندارم.
دو نکته بسیار مهم در این کلام امام وجود دارد: نخست آن که اسرار مربوط به جنگ به دلیل رعایت اصل غافلگیری باید در سطح فرماندهی کلان باقی بماند و نیروهای عملکننده تا زمان اجرای عملیات از آن مطلع نباشند تا مبادا دشمن از اخبار و اسرار آگاه شده و به تدارک قوا بپردازد و دیگر آن که امیرالمومنین (ع) اهمیت فراوانی به مرزداران داده است که میفرماید حق شما این است که هیچ چیز را از شما پنهان نکنم.
ج)اقدامات نظامی
سیره حکومتی امیر المومنین(ع) بر این اساس استوار بود که بدون جنگ و خونریزی امنیت جامعه برقرار گردد، اما این بدان معنا نبود که آن حضرت توجهی به اقدامات دفاعی نداشته باشد، بلکه براساس دستور صریح قرآن و اعدوالهم ما استطعتم من قوه...27 امام علی(ع) نیز توجه خاصی به نیروهای نظامی داشته و آنها را حافظ مردم و زینت و آراستگی حکمرانان دانسته فرمودند:
فا لجنود باذن الله حصون الرعیه و زین الولاه و عز الدین و سبل الامن و لیس تقوم الزعیه الا بهم؛28
پس سپاهیان به فرمان خدا برای رعیت مانند دژها و قلعهها (که آنها را از شر دشمنان آسوده میدارند) و زینت و آراستگی حکمرانان و ارجمندی دین و راههای امن و آسایش هستند و رعیت بر پا نمیماند مگر با بودن ایشان.
آن حضرت در جای دیگر خطاب به قیس بن سعد هنگامی که او را به حکومت مصر اعزام میکرد فرمود:
به همراه سپاهی به مصر برو، زیرا داشتن سپاهی جنگجو و آماده برای دشمنت ترسانندهتر و برای دوستانت عزتآورتر است.29 چنان که ملاحظه میشود امام علی(ع) آمادگی دفاعی لازم و وجود نیروهای مقتدر را باعث آرامش مردم و آسودگی حاکمان و ترس دشمنان میداند.
1ـ اقدام پیشگیرانه: یکی از نکات بسیار مهم در برخورد با دشمن این است که باید فرصت حمله را از وی گرفته و او را در موضع دفاعی قرار داد. امام علی(ع) نیز به این نکته توجه داشته و همواره تأکید میکردند که قبل از حمله دشمن باید در مقابل او آماده شد و قبل از آن که در خانه، غافلگیر دشمن شوند اقدام به مقابله کرد.
زمانی که طلحه و زبیر و دیگران بیعتشکنی کردند و به سمت عراق رفتند، برخی اصحاب امام از آن حضرت خواستند تا از تعقیب آنان خودداری کند، اما امام ضمن رد این درخواست فرمود:
و الله لا اکون کا لضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها را صدها و لکنی اضرب بالمقبل الی الحق المدبر عنه و بالسامع المطیع العای المریب ابداً حتی یأتی علی یومی؛ 30
سوگند به خدا من مانند کفتار خوابیده نیستم تا صیاد به او رسیده و او را در دام اندازد، بلکه همراه کسی که به حق رو آورد و شنوا و فرمانبردار است، برگنه کاری که از حق رو گردانیده شک و تردید در آن دارد شمشیر میزنم و می جنگم تا زنده هستم.
در جای دیگر نیز ضمن سرزنش کوفیان و یاران خود و اشاره به تقاضاهای مکرر خود از آنان مبنی بر آماده شدن برای جنگ با دشمنان، به این نکته اشاره میکند که اگر جنگ به میان دیار کسانی کشیده شود باعث ذلت و خواری آنها خواهد شد، یعنی اگر کسانی در جنگ و جهاد سستی کنند تا دشمن وارد دیار آنها شود، آنها شکست خورده و خوار میشوند. در خطبه 27 نهجالبلاغه به این نکته اشاره کرده میفرماید:
الا و انی قد دعوتکم الی قتال هولاء القوم لیلاً و نهاراً و سراً و اعلاناً و قلت لکم اغزوهم قبل ان یغزوکم فوالله ما غری قوم قط عقردارهم الا ذلوا؛ 31 آگاه باشید من شما را به جنگیدن (با معاویه) شب و روز، نهان و آشکار دعوت کردم و گفتم پیش از آن که آنها به جنگ شما بیایند شما به جنگشان بروید. سوگند به خدا هرگز با قومی در میان خانه (دیار) ایشان جنگ نشده مگر آن که ذلیل و مغلوب گشتهاند.
بنابراین، این اصل مهم باید مورد توجه قرار گیرد که همواره باید فرصت حمله را از دشمن گرفت.
2ـ گزینش سپاهیان: امام علی(ع) علاوه بر اهتمام ویژه به وجود سپاهیان سربازان، رسیدگی به وضعیت آنها و نیز انتخاب فرماندهان شایسته و مهربان نسبت به سربازان را نیز مورد توجه قرار میدادند، چنان که در نامه خود خطاب به مالک اشتر فرماید:
فرمانده سپاهت را کسی قرار ده که برای خدا و رسول او و برای و پیشوایت پندپذیرتر، پاک دلتر و خردمندتر و بردبارترین آنها باشد از کسانی که دیر به خشم میآید و زود عذر پذیرند و به زیر دستان مهربان بوده و به زورمندان سختگیری و گردن فرازی نمایند و از آن که درشتی او را از جای نکند و نرمی او را ننشاند.32
امیرالمومنین علی(ع) در جای دیگر در ادامه هماننامه میفرماید باید برگزیدهترین سران سپاهت (فرمانده) کسی باشد که با لشکر در همراهی (مال و دارایی) مؤاسات کند و از توانایی خود به آنها احسان نماید به اندازهای که ایشان و خانوادههای شان در آسایش باشند تا در جنگ با دشمن یک دل و یک اندیشه گردند.33
امام(ع) در این فراز از نامه به دغدغه معیشتی سپاهیان توجه کرده و به مالک دستور میدهد کسی را به فرماندهی سپاه بگمارد که این نکته را مدنظر داشته باشد، زیرا آرامش فکری آنها و این که از جهت تأمین معیشت مشکلی نداشته باشند، باعث میشود با آرامش خیال در جنگ علیه دشمن شرکت کنند و علاوه بر این مهربانی فرمانده سپاه به زیر دستانش باعث میشود تا دلهای آنها متوجه او شده و در هنگام سختی او را تنها نگذارند.
3ـ تاکتیکهای نظامی در جنگها: امام علی(ع) نه تنها به تهیه و تدارک سپاه همت گمارده و آن را پایه و اساس امنیت و زینت والیان و حاکمان میدانستند و در انتخاب فرماندهان و سپاهیان دقت و ظرافتهای خاصی را مورد توجه قرار میدادند، بلکه در اتخاذ شیوههای تاکتیکی جنگی نیز آنها را راهنمایی میکردند، ایشان در همین رابطه خطاب به لشکریان خود فرمودند:
هر گاه با دشمن رویارو شدید لشکرگاه خود را در جاهای بلندی یا دامنه کوهها و یا کنار رودخانه قرار دهید تا برای شما کمک راه و مانع آنان (دشمنان) شود و جبهه جنگ (عرصه کارزار) را از یک یا دو سو (جهت) قرار دهید، 34
زیرا لازمه جنگیدن از چند طرف پراکندگی و ضعف و شکست است.
امام(ع) تنها به پیشروی و ایستادگی کامل در مقابل دشمن تأکید نکرده و در مواقع اضطراری عقبنشینی را نیز نظر داشته و آن را مقدمه پیروزی میدانستند چنان که در یکی از نامههای خود به سپاهیانش میفرماید:
گریزی را که در پی آن بازگشت و شکستی که بعد از آن هجوم و حمله به دشمن است بر شما ناگوار نباشد. یعنی اگر موقعیت جنگی شما را در وضعیتی قرار داد که مجبور به عقبنشینی شوید آن را ننگ ندانید، زیرا شاید مصلحت در گریز باشد تا دشمنان به طعمه تعقیب شما از سنگرها بیرون آمده، آن گاه به آنها حملهور شده آنان را شکست دهید یا آن که این گریز و شکست شما باعث شود تا علت آن را یافته و با جبران آن به جنگ با دشمن برگردید.35
امام(ع) آرایش و جاگیری (موضعگیری) نیروهای مختلف سپاه را نیز مورد توجه قرار داده و معقل بن قیس ریاحی یکی از فرماندهان خود که او را به شام اعزام میکرد، ضمن اشاره و توجه دادن به زمان و چگونگی حرکت و رفتار با مردم میفرماید:
فاذا لقیت العدو فقف من اصحابک وسطاً و لا تدن من القوم ذنو من یرید ان ینشب الحرب؛
هنگامی که با دشمن روبهرو شدی میانه لشکر خود بایست و به دشمنان نزدیک مشو مانند نزدیک شدن کسی که میخواهد جنگ برپا کند. و از آنان دور مشو هم چون دور شدن کسی که از جنگ میترسد تا فرمان من به تو رسد.36
امام علی(ع) خبرگیری از دشمن را نیز مورد توجه قرار داده و آن را بسیار مهم میدانستند، چنان که به سپاهیان خود فرمود:
واجعلوا لکم رقباء فی صیاصی الجبال، و مناکب الهضاب لئلا یأتیکم العدو من مکان مخافه او امن. و اعلموا ان مقدمه القوم عیونهم وعیون المقدمه طلائهم؛ 37 برای خودتان در بلندی کوهها و لای تپهها پاسبان و دیدهبان بگذارید تا دشمن به طرف شما نیاید از جایی که میترسید یا از جایی که ایمن هستید و فکر میکنید از آن جا نمیآید و ممکن است ناگهان از آن جا بیاید.
4. توجه به امنیت داخلی پیش از جنگ: نکته دیگری که امام علی(ع) بدان توجه داشتند، آن که پشت سر باید محفوظ بماند و هنگام رویارویی با دشمنان، سرزمینهای داخلی باید در امنیت باشند تا سربازان بدون نگرانی و با آرامش خیال به جنگ با دشمنان بپردازند.
زمانی که برای بار دوم، آماده رفتن به جنگ با معاویه بود با مشکل خوارج روبهرو گردید؛ آنها که با برداشت خشک و متعصبانه دینی خود در برابر امام ایستاده بودند، خطری جدی برای مسلمانان و خانوادههای آنها به وجود میآوردند به طوری که حتی زنان و کودکان نیز از جانب آنها در امان نبودند، چنان که عبدالله بن خباب بن ارت را به دلیل همراهی با امام کشتند و همسر او را نیز که باردار بود شکم دریدند.38
وجود خوارج باعث نگرانی سپاهیان و خانواده آنها شده بود و رفتن به جنگ معاویه در حالی که چنین خطری مرکز حکومت علوی را تهدید میکرد، بسیار خطرناک بود. بنابر این لازم بود که ابتدا این خطر برطرف گردد و امام علی(ع) نیز سپاهیان خود را که به قصد رفتن به شام و جنگ با معاویه گرد آمده بودند به سوی خوارج راهنمایی کرد و آنها را از میان برد39 تا بعد از آن به سوی معاویه برود، اگر چه بعد از جنگ خوارج دیگر سپاه امام علی(ع) آمادگی جنگ پیدا نکرد، اما نکته مهم آن بود که خطر خوارج دفع گردد.
نتیجهگیری:
از آن چه گفته شد در مییابیم که امیرالمومنین(ع) در دوران مختلف زندگی پر بار خود به ویژه در زمان خلافت و تصدی حاکمیت جامعه اسلامی نسبت به امنیت و آرامش شهروندان اهتمام فراوان داشتهاند که سخنان و روش آن حضرت گویای این مدعاست.
امام علی(ع) در دوران خانهنشینی و در حالی که حق او غصب شده بود وحدت مسلمین و حفظ اساس اسلام را بر حق خود ترجیح دادند و در دوران خلافت نیز تمام توان خود را برای تأمین صلح و امنیت جامعه اسلامی به کار گرفتند. و در این راستا از همه راههای سیاسی، امنیتی، و نظامی بهره بردند. البته اقدام نظامی و درگیری همواره آخرین گزینه آن حضرت بود.
اقدامات امام علی(ع) و دستورات ایشان به کارگزاران خود در این باره همانند دیگر جنبههای زندگی آن حضرت، راهگشا و الگوی مناسبی برای تمام انسانهاست.
پی نوشتها:
1ـ علی اکبر دهخدا، لغتنامه، (انتشارات دانشگاه تهران، 1372، چاپ اول) ج2، ص2894، واژه امنیت.
2ـ محمد ترابی، ساختار نظام بینالمللی و امنیت ملی با تأکید بر جهان سوم، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 9، تابستان 1379، ص180 به نقل از جلیل روشندل، امنیت ملی و نظام بینالملل، ص11.
3ـ مهرداد میر عرب، نیمنگاهی به مفهوم امنیت، ترجمه سید عبدالقیوم سجادی، فصلنامه علوم سیاسی شماره9، ص137.
4ـ همان، ص133.
5ـ محمد ترابی، پیشین، ص180، ص6، به نقل از احمد نقیب زاده، نظریههای کلان در روابط بینالمللی، ص92.
6ـ همان، ص179، به نقل از محمد نصیری، مفهوم امنیت ملی، فصلنامه خاورمیانه، ش1، ص69.
7ـ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی (فرهنگ و اصطلاحات و مکتبهای سیاسی)، (تهران، انتشارات مروارید، 1383، چاپ دهم)، ص39، غلامرضا علی بابایی، فرهنگ سیاسی، (تهران انتشارات آشیان 1382، چاپ اول)، ص 105.
8ـ سایمون دالبی، اطلاعات، منافع ملی و محیط زیست جهانی، مجموعه مقالات اطلاعاتی، امنیتی، (دانشکده اطلاعات، 1377) ج3، ص 171به نقل از هانس جی مورگنتا، سیاست میان ملتها نبرد برای دستیابی به قدرت و آرامش، نیویورک، 1984 م، ص420.
9ـ رضا عیسی نیا، فقها و مسأله امنیت ملی، فصلنامه علوم سیاسی، شماره9، تابستان 1379ه.ش، ص199، به نقل از گزیده مقالات سیاسی، امنیتی، ج2، ص103.
10ـ نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه5، ص57.
11ـ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، (داراحیاء التراث العربی 1385 / 1965 م، چاپ دوم)، ج1، ص307.
12ـ همان، ص307.
13ـ نهجالبلاغه، خطبه 3، ص46.
14ـ ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی. مروج الذهب و معادن الجوهر بیروت، موسسه الاعلی، للمطبوعات، ) ج2، ص375 و ابن ابی الحدید، همان، ج9، ص 321.
15ـ ابوعبداله محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، نبرد جمل، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، (تهران، نشر نی، 1367، چاپ اول)، ص188-192.
16ـ ابوحنیفه احمد بن داود دینوری، اخبار الطول، ترجمه محمود مهدی دامغانی، (تهران، نشر نی، 1371، چاپ چهارم)، ص184؛ مسعودی، همان ج2، ص382-380.
17ـ نهجالبلاغه، نامه 6ریال ص 840، نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، (بیروت، الموسسه العربیه الحدیثه، چاپ دوم)، ص29؛ ابوحنیفه دینوری؛ همان، ص194.
18ـ نصر بن مزاحم منقری. همان، ص244.
19ـ ابوحنیفه دینوری، همان، ص218.
20ـ ابن ابی الحدید، همان، ج2، ص 29، ابوحنیفه دینوری، همان، 256.
21ـ نهجالبلاغه، نامه 33، ص942.
22ـ ابوحنیفه دینوری، همان، ص180.
23ـ نهجالبلاغه، نامه 33، ص942.
24ـ همان، نامه 44، ص963.
25ـ همان، نامههای 43، ص961، و 45، ص965.
26ـ همان، نامه 50، ص983.
27ـ انفال(8)، آیه 60.
28ـ نهجالبلاغه، نامه 53، ص1003.
29ـ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص549. مجلسی، بحارالانوار، داراحیاء العربی، بیروت، ج33، ص534.
30ـ نهجالبلاغه، خطبه6، ص58.
31ـ همان، خطبه 27، ص94.
32ـ همان، نامه 53، ص1005.
33ـ همان، ص1006.
34ـ همان، نامه 11، ص854.
35ـ همان، نامه 16، ص 863.
36ـ همان، نامه 12، ص 856.
37ـ همان، نامه 11، ص854.
38ـ ابوحنیفه دینوری، همان، ص252.
39ـ همان، ص256، ابن ابی الحدید، همان، ج2، ص29.
|