فصل اول
کلیات
جنگ و منظرهاى مختلف
محور اصلى مباحثى که پیش رو داریم بررسى پدیده «جنگ» از دیدگاه قرآن است و آیاتى را که درباره جنگ و مسایل مربوط به آن سخن گفته، بررسى خواهیم کرد. جنگ از دیدگاههاى گوناگون مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و مىتوان آن را از منظر رشتههاى مختلفى از علوم انسانى مورد بحث قرار داد. در وقایع نگارى یا «علم تاریخ» سخن از جنگهاى فراوانى به میان آمده که در طول تاریخ به وقوع پیوسته است. البته روشن است که هدف علم تاریخ صرفاً آگاهى از حوادثى است که براى پیشینیان رخ داده است. در وقایع نگرى یا «فلسفه تاریخ»، از جنگ به لحاظ علل و عوامل تحقق و وقوع آن در بین ملتها گفتوگو مىشود. از این منظر، هنگامى که از جنگ سخن مىگوییم به دنبال آن هستیم که معلوم بداریم پیدایش جنگها در تاریخ جوامع انسانى مشمول چه قوانینى است و عوامل پیروزى یا شکست ملتها در جنگها کدامند. اما در «فلسفه حقوق» اگر از جنگ سخنى به میان آید، کلام در این است که چگونه و بر چه اساسى مىتوان جنگ را توجیه و تجویز کرد. از سوى دیگر در «حقوق بین الملل»، حقوق و تکالیف ملتها و ارتش هایى که در وضعیت جنگى به سر مىبرند
? صفحه 14?مورد بحث قرار مىگیرد. این در حالى است که در دانشکدههاى نظامى و جنگ، شیوه برنامه ریزى و راهبرى عملیات نظامى ارائه مىشود.
بنابراین رشتههاى متعددى از علوم انسانى، هر یک به نحوى با جنگ ارتباط پیدا مىکنند و در خصوص این پدیده اجتماعى و تاریخى، به مطالعه، تحقیق و تحلیل مىپردازند.
در تحقیق حاضر باید به این نکته توجه داشته باشیم که قرآن کریم کتابى در علم تاریخ، یا فلسفه تاریخ، یا جامعه شناسى، یا فلسفه حقوق، یا حقوق بین الملل و یا اثرى مربوط به تاکتیکهاى نظامى و هنر جنگ نیست؛ بلکه هدف اصلى از فرستادن این کتاب مقدس، هدایت انسانها در مسیر نیل به کمالات روحى و معنوى است. از این رو اگر درباره جنگ نیز سخنى دارد، در همان مسیر و براى دست یابى به همان هدف خواهد بود. به عبارت دیگر، این آیات کسانى را که در زندگى خود، طالب کمالند و مىخواهند به مراتب عالى انسانیّت نایل شوند، در زمینه جنگ و صلح و روابط بین الملل راهنمایى مىکند تا بدانند که با چه کسانى و در چه اوضاع و احوالى و چگونه باید بجنگند و در چه مواقع و مواردى باید دست از جنگ بکشند و راه صلح و مسالمت با دشمن را در پیش گیرند.
قرآن کریم به تناسب هدف اصلى خود در صدد است تا تکلیف پیروانش را در زمینه مسأله جنگ معلوم کند؛ مسأله اى که از باسابقه ترین و دیرپاترین مسایل زندگى اجتماعى بشر به شمار مىآید و نباید مسأله اى غیر عادى و گذرا تلقى شود. البته بى تردید از این کتاب آسمانى، نکات و مطالب فراوانى را نیز مىتوان دریافت که به «علم تاریخ»، «فلسفه تاریخ»، «جامعه شناسى»، «فلسفه حقوق»، «حقوق بین الملل»، «اخلاق» و حتى
? صفحه 15?«فلسفه» مربوط مىشود ـ که ما در این کتاب به برخى از مهم ترین آنها نیز اشاره خواهیم کرد ـ اما باید بدانیم که هدف اصلى این کتاب همان است که ذکر کردیم، هر چند که در مسیر دست یابى به این هدف، به مطالب علوم نام برده و یا حتى علوم طبیعى و فیزیکى نیز اشاراتى شده باشد.
بررسى چند کلید واژه
اکنون قبل از شروع، در بررسى آیات جنگ و بیان آن چه از ظواهر این آیات استفاده مىشود، به ذکر مهم ترین واژه هایى مىپردازیم که در قرآن کریم به معناى «جنگ» به کار رفته است. برخى از واژه هایى که در قرآن کریم در این زمینه به کار رفته است، نسبت به کلمه جنگ در زبان فارسى، مفهومى پیچیده تر، غنى تر و پربارتر دارند و پاره اى دیگر از آنها داراى مفهومى مساوى با مفهوم جنگ هستند. در این جا این واژهها را با توضیحى پیرامون هر یک مرور مىکنیم.
حرب و محاربه
مىتوان گفت: دو واژه «حرب» و «محاربه» تقریباً مفهومى مساوى با مفهوم جنگ در زبان فارسى دارند و مترادف با آن هستند. در قرآن مجید، واژه «حرب» چهار بار، و از مصدر «محاربه» نیز به صورت فعل دو بار به کار رفته است. در یکى از آیات درباره قوم یهود مىفرماید:
کُلَّما أَوْقَدُواْ ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِى الأَْرْضِ فَساداً وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛1 هر گاه براى جنگ (با مسلمانان) آتشى
--------------------------------------------------------------------------------
1. مائده (5)، 64.
? صفحه 16?بر افروزند، خداوند آن آتش را خاموش سازد، و به فساد و تبهکارى در زمین کوشند، و خداوند فساد پیشه گان و تبهکاران را دوست نمىدارد.
در آیه اى دیگر مىفرماید:
فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ؛1(اى پیامبر) اگر در جنگ بر ایشان دست یافتى با سرکوبى ایشان کسانى را که در پى ایشان (و پیرو آنان)اند پراکنده ساز، شاید به خود آیند و متوجه شوند.
در آیه اى دیگر چنین آمده:
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها؛2 پس چون (درجنگ) با کفار روبه رو شدید، گردن هایشان را بزنید تا دشمن از پا درآید و زمین گیر شود، سپس بندها را محکم کنید (و اسیر گیرید) و سپس یا بر آنان منّت نهید و بدون عوض آزادشان کنید و یا فدیه بگیرید تا این که جنگ پایان پذیرد.
در این سه آیه واژه «حرب» درست در معناى کلمه «جنگ» در فارسى به کار رفته است.
اما در یک آیه، واژه «حرب» در معنایى غیر از مفهوم مصطلح «جنگ» به کار رفته است؛ آن جا که مىفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبَواْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ؛3 اى
--------------------------------------------------------------------------------
1. انفال (8)، 57.
2. محمد (47)، 4
3. بقره (2)، 278ـ279.
? صفحه 17?کسانى که ایمان آورده اید اگر (به راستى) مؤمنید آن چه را از ربا که تاکنون نگرفته اید رها کنید؛ پس اگر (چنین) نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى برخاسته اید.
در این آیه واژه «حرب» در معناى جنگ واقعى و نظامى به کار نرفته، بلکه رباخوارى را مانند اعلان جنگ با خدا و در حکم آن دانسته است.
از همین ریشه (حرب) در قرآن دو مورد نیز در قالب فعلى و از باب «مفاعله» به کار رفته است؛ یک بار «حارَبَ» به صیغه ماضى و یک بار «یُحارِبونَ» به صیغه مضارع. در این دو مورد نیز این کلمه به معناى «جنگ» استعمال شده است.
یکى از این آیات، درباره «مسجد ضرار» نازل شده است. بنیان گذاران این مسجد که اسلامشان منافقانه بود، قصد داشتند در پوشش مسجد، در واقع پایگاهى براى توطئه تشکیل دهند. از این رو خداوند در وصف آنان و مسجدشان مىفرماید:
وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِّمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنآ إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ؛1 و آن هایى که مسجدى اختیار کردند که مایه زیان و کفر و پراکندگى میان مؤمنان است، و (نیز) کمین گاهى است براى کسانى که قبلا با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بودند، و سخت سوگند یاد مىکنند که جز نیکى قصدى نداشتیم. و(لى) خدا گواهى مىدهد که آنان قطعاً دروغ گو هستند.
خداوند در این آیه از کافران و دشمنان اسلام و مسلمین با عنوان «مَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ» یاد کرده است.
--------------------------------------------------------------------------------
1. توبه (9)، 107.
? صفحه 18?در آیه دیگر، کیفر چنین کسانى را که در جنگ با خدا و رسولند یکى از چهار چیز مىداند:
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِى الأَْرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الأَْرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الآخرةِ عَذابٌ عَظِیمٌ؛1 محققاً کیفر آنان که با خدا و رسول خدا سر جنگ دارند و در زمین به فساد کوشند این است که کشته یا به دار آویخته شوند و یا دست و پایشان به خلاف قطع شود و یا از آن سرزمین (به جاى دیگر) تبعید شوند. این عذاب آنها در دنیا است و در آخرت هم عذابى بزرگ دارند.
قتال
ماده دیگرى که در قرآن به معناى «جنگ» به کار رفته «ق ت ل» است. این ماده در مجموع 170 بار در قرآن استعمال شده است. از این تعداد، 94 بار به شکل ثلاثى مجرد (قَتَلَ یَقْتُلُ)، 67 بار در قالب باب «مفاعله»، 5 بار در قالب باب «تفعیل» و 4 بار در قالب باب «افتعال» به کار رفته است. در این میان باید توجه داشت که «قتل» و «تقتیل» به معناى کشتن یک نفر به دست نفر دیگر است و طبعاً یک طرفه خواهد بود، و بنابراین در مفهوم جنگ که به معنى قتال و درگیرى دو طرفه است به کار نمىرود. اما واژههاى «قتال» و «اقتتال» دو طرفه است و در موردى به کار مىرود که هر یک از طرفین تصمیم و تلاش در کشتن طرف دیگر را دارد و دو طرف به یکدیگر هجوم مىبرند. از این رو فقط موارد باب «مفاعله» و «افتعال» به معناى «جنگ» بوده و متناسب با موضوع بحث ما خواهد بود.
--------------------------------------------------------------------------------
1. مائده (5)، 33.
? صفحه 19?
جهاد
واژه «جهاد» و مشتقات آن 35 بار در قرآن به کار رفته است. «جهاد» در لغت به معناى تلاش کردن و به کار گرفتن نیرو و توان خویش براى تحقق بخشیدن به یک هدف مىباشد؛ لکن چون از باب «مفاعله» است، معمولا در مواردى به کار مىرود که نوعى هم کارى، تقابل و رقابت در آن وجود دارد. بنابراین در «جهاد» معمولا طرف دیگرى هم در کار است و دو طرف در برابر هم صف آرایى کرده، هر یک براى دست یابى به هدف خویش و پیروزى بر دیگرى به فعالیت مىپردازد و هر چه در توان دارد به کار مىگیرد.
البته باید توجه داشت که جهاد تنها شکل نظامى ندارد و هر نوع مبارزه و پیکارى، خواه نظامى باشد، یا اقتصادى، یا فرهنگى و یا سیاسى، همه را در بر مىگیرد. هم چنین باید دانست که جهاد همیشه بار مثبت ندارد و گاهى در مصادیق منفى نیز به کار رفته است. نمونه آن، آیه 8 سوره عنکبوت است. در این آیه خداوند پس از آن که انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش مىکند، مىفرماید:
وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و اگر آنان (والدین) تلاش کردند تا تو چیزى را که به آن آگاهى ندارى شریک من قرار دهى، اطاعتشان مکن که بازگشت شما به سوى من است، پس شما را به آن چه مىکنید خبر خواهم داد.
در آیه اى دیگر به جاى «لِتُشْرِکَ بى» عبارت «عَلى اَنْ تُشْرِکَ بى» آمده است:
وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِى الدُّنْیا مَعْرُوفاً؛1 و هر گاه بکوشند تا تو شریک
--------------------------------------------------------------------------------
1. لقمان (31)، 15.
? صفحه 20?قرار دهى آن چیزى را که بدان آگاهى ندارى، فرمانشان مبر و در دنیا به خوبى با آنان مصاحبت کن.
جز این دو آیه که در آنها تلاش و کوشش پدر و مادر براى مشرک ساختن فرزندشان جهاد خوانده شده ـ که طبیعى است هیچ گونه ارزش مثبتى بر آن بار نمىشود ـ واژه جهاد و مجاهده، در آیات دیگر، در مورد کوشش هایى به کار رفته که انسان در مسیر تحقق اهداف صحیح و خداپسند انجام مىدهد و بار ارزشى مثبت دارد. این گونه تلاشهاى مثبت گاهى صرفاً با استفاده از ابزارهاى اقتصادى است، که به آن «جهاد مالى» مىگویند؛ نظیر: تأمین هزینه جنگ با کفار و مشرکان و منافقان، کمک به فقرا و نیازمندان جامعه، کمک به تأمین هزینه بیماران و دردمندان، ساختن بیمارستان و مدرسه و مسجد، و یا ساختن راهها و جاده ها. گاهى نیز این تلاشها جنبه نظامى دارد، که طبعاً در آن، خطرها و تهدیدهایى براى جان انسان وجود دارد و گاهى تا حد جان بازى و شهادت ممکن است پیش برود. روشن است که این نوع جهاد است که مرادف جنگ، و محل بحث فعلى ما خواهد بود.
گاهى نیز منظور از «جهاد» مخالفت با نفس اماره است که با عنوان «جهاد با نفس» یا «جهاد اکبر» از آن یاد مىشود. در بسیارى از آیات قرآن کریم واژه «جهاد» در همین معنا به کار رفته است. در این جا به مواردى از آنها اشاره مىکنیم:
در جایى مىفرماید:
وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِىٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؛1 هر
--------------------------------------------------------------------------------
1. عنکبوت (29)، 6.
? صفحه 21?کس که جهاد کند حقاً که فقط به نفع خود جهاد کرده، زیرا خداوند از همه جهانیان بى نیاز است.
در آیه اى دیگر چنین آمده:
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛1کسانى که در راه ما تلاش و جهاد کنند محققاً به راههاى خود، راهنمایى شان مىکنیم که خدا با نیکوکاران است.
به هر حال مصداق روشن جهاد و روشن ترین معنى مصطلح آن، همان جنگیدن در راه خداى متعال است که جهادگر در آن، خود را در معرض شهادت قرار مىدهد. چنین جهادى با جهاد با نفس نیز قرین خواهد بود. مجاهد فى سبیل الله باید بسیارى از خواستههاى خود را زیر پا بگذارد، به دنیا پشت کند و از زن و فرزند و علایق و اموال خود بگذرد تا به میدان جنگ با دشمن برود و زندگى و سلامتى خود را در معرض تهدید و نابودى قرار دهد. بدیهى است که این کار، متوقف بر جهادى بزرگ و کم نظیر با نفس خواهد بود.
سفک دم (خون ریزى)
تعبیر دیگرى که به مفهوم «جنگ» نزدیک است «سفک دم» مىباشد. «سفک دم» که به معناى خون ریزى است دو بار در قرآن کریم به کار رفته است. در یک آیه خداوند مىفرماید:
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِى الأَْرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ؛2 وقتى پروردگار تو به فرشتگان گفت، من در زمین
--------------------------------------------------------------------------------
1. همان، 69.
2. بقره (2)، 30.
? صفحه 22?جانشینى قرار داده ام، فرشتگان گفتند، آیا در زمین کسى را قرار مىدهى که فساد و خون ریزى مىکند، در حالى که ما با ستایشت تسبیح گوى تو هستیم؟
مورد دوم، آیه 84 سوره بقره است که در آن، خداوند خطاب به بنى اسرائیل مىفرماید:
وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ؛ هنگامىکه از شما پیمان گرفتیم که خونهاى یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه هاتان بیرون نکنید.
باید توجه داشت که «سفک دم» اعم از قتال است و تنها در مورد جنگ به کار نمىرود، بلکه شامل قتل هم مىشود؛ یعنى هم در موردى که یکى دیگرى را بکشد و هم در موردى که دو طرف قصد ریختن خون یکدیگر را داشته باشند صدق مىکند، که این مورد دوم مرادف جنگ خواهد بود.
در پایان این قسمت از بحث لازم است یادآور شویم که در قرآن کریم واژهها و تعبیرهاى دیگرى نیز که مفید معناى جنگ هستند وجود دارد، اما در این بحث نیاز چندانى به ذکر و بررسى آنها نیست.
اصطلاحات ارزشى و غیر ارزشى جنگ
در میان واژهها و تعابیرى که در قرآن به معناى جنگ به کار رفته اند بعضى از آنها مثل «حرب»، «محاربه»، «قتال»، «مقاتله» و «اقتتال» داراى بار ارزشى نیستند؛ یعنى خود به خود دلالتى ندارند بر این که جنگ مورد نظر از این واژهها ـ از دیدگاه کسانى که آنها را به کار برده اند ـ حق است یا باطل، عادلانه است یا ظالمانه، مشروع است یا نامشروع. از این رو مىتوانند در
? صفحه 23?هر یک از این موارد به کار روند. بنابراین «حرب» و «قتال» و دیگر لغات هم خانواده آنها مىتوانند خوب یا بد باشند و از خود این لغات نمىتوان به نظر و قضاوت گوینده در این باره پى برد.
اما در این میان واژهها و اصطلاحاتى نیز داریم که خود به خود داراى بار ارزشى، اعم از مثبت یا منفى، هستند؛ نظیر «جهاد» و «سفک دم».
در کاربرد قرآنى و فرهنگ اسلامى، کلمه «جهاد» بار ارزشى مثبت دارد و بر عکس آن، «سفک دم» داراى بار ارزشى منفى است. درست است که «جهاد» در لغت به معناى هر گونه تلاش و کوشش به منظور تحقق بخشیدن به هر گونه هدفى به کار رفته است؛ ولى در کاربرد قرآن کریم و در عرف پیروان مسلمان آن، تنها و تنها، جنگ مسلمین بر علیه کفار و مشرکان، «جهاد» نامیده شده است و بر فعالیتهاى رزمى و نظامى کفار و مشرکان ـ اعم از این که بین خودشان یا بر علیه مسلمانان باشد ـ اطلاق نمىشود.
هم چنین «سفک دم» گرچه در لغت به معناى خون ریزى است و خون ریزى، خود به خود، به تناسب اوضاع و احوال و شرایط و انگیزههاى مختلف، مىتواند پسندیده یا ناپسند باشد، اما در فرهنگ قرآنى این تعبیر داراى بار ارزشى منفى است و جز در موارد ناپسند و نامشروع به کار نمىرود.
بنابراین در فرهنگ قرآن و اسلام و در عرف مسلمین، «جهاد» به جنگى اطلاق مىشود که اهداف حق طلبانه و عادلانه دارد. از این رو برخى از مترجمان، آن را به «جنگ مقدس» ترجمه مىکنند. عکس آن، واژه «سفک دم» در فرهنگ قرآنى و اسلامى در مورد جنگى به کار مىرود که ظالمانه است و اهداف حق طلبانه ندارد.
? صفحه 24?هم چنین باید توجه داشت که هر کجا پس از جنگ، با هر تعبیرى، قید «فى سبیل الله» ذکر شود، دالِّ بر حقانیّت و خداپسند بودن آن جنگ است؛ خواه این قید پس از لفظ «جهاد» و هم خانوادههاى آن ـ که خود به خود نیز داراى بار ارزشى مثبت هستند ـ و خواه بعد از واژه قتال و کلمات هم خانواده اش ـ که خود به خود، هیچ گونه بار ارزشى ندارند ـ ذکر شود. به عبارت دیگر با آوردن قید «فى سبیل الله» علاوه بر «جهاد» واژههاى گروه دوم نیز داراى بار ارزشى مثبت خواهند شد.
|