سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نقش امریکا در راه اندازی ساواک و همکاری با ان....بخش 2.... (شنبه 87/4/1 ساعت 1:48 عصر)

نقش امریکا در راه اندازی ساواک و همکاری با ان

حکومت ایزنهاور بعنوان بخشی از استراتژی خود مبنی بر تقویت حکومت های ضد شوروی در پیرامون چین و شوروی و دیگر نقاط جهان سوم،در اواسط دهه ی1950دست به تلاش گسترده ای برای اموزش و تجهیز نیروهای شبه نظامی،پلیس و سازمان های اطلاعاتی در کشورهای دوست امریکا در جهان سوم،از جمله ایران زد.

در ایران،سه سازمان که با امنیت داخلی سروکارداشتند،کمک های شایان توجهی از این دست دریافت کردند:ژاندرمری،شهربانی و دستگاه اطلاعاتی که در اواخر سال1953(1332)زیر نظر تیمور بختیار تاسیس و پس از مدت کوتاهی به«ساواک»تبدیل شد.

برنامه کمک امنیتی امریکا،به میزان زیادی کارایی نیروهای امنیتی ایران را بهبود بخشیده و در نتیجه به طور اساسی،توان حکومت ایران را برای سرکوبی مخالفین افزایش داد.مهمترین این برنامه ها،اموزش و روابط اطلاعاتی«سیا»با ساواک بود که ساواک را قادر ساخت تحت رهبری شاه،نقشی عمده در سیاست داخلی ایران بازی کند.

«مارک گازیوروسکی»دلابل حمایت های امنیتی امریکا از رژیم شاه را چنین توضیح می دهند که:ملاحظات امنیتی امریکا که بیشتر ازنقش حساس ایران در استراتژی دفاع پیرامونی مایه می گرفت،ایالات متحده را وادار می کرد که در سیاست خود در قبال ایران در دوره حکومت شاه،بیش ازهرچیز به تقویت نیروهای امنیتی ایران بپردازد.تاکید بر این نکته ایالات متحده را ناگزیر می ساخت که در دهه های1950و1960،کمک های امنیتی فراوانی در اختیارایران بگزارد و از جمله«ساواک»،سازمان امنیت بدنام ایران را با اموزش های گسترده و نیز از راه های دیگر یاری دهد.بنابراین،ملاحظات امنیتی باعث شد که ایالات متحده به پشتیبانی و تقویت یک رژیم سرکوبگر در دوره ی پس از1953(1332)بپردازد.

«گری سیک»مشاور امنیت ملی کارتر،نیز در کتاب خود به استفاده ازشکنجه و ازار فعالین سیاسی در ایران اشاره کرده و می افزاید که:به پلیس مخفی مخوف و تنفراور رژیم،یعنی ساواک،ازادی بی حد و حصری داده شده بود تا مخالفین سیاسی شاه را شناسایی و سرکوب کند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی،در دادگاه هایی که برای رسیدگی به جرایم و جنایات شکنجه گران و بازجوهای ساواک تشکیل شده بودند،ابعاد گوناگونی ازانواع شکنجه های قرون وسطایی که در زندان های رژیم شاه در مورد زندانیان سیاسی اعمال می شد،افشا گردید.اعمال شکنجه بعنوان یکی از مهمترین ابزارهای سرکوب مخالفین رژیم محسوب می گردید.

البته در مواقع گوناگون،برخی مراجع بین المللی نظیر سازمان عفو بین الملل نیز با افشای گوشه هایی از این اعمال وحشیانه،پرده از برخی جنایات رژیم شاه بر می داشتند.

از انجا که مردم ایران که مردم ایران همواره دولت امریکا و بخصوص سازمان«سیا»و هم چنین سازمان«موساد»اسراییل را مسؤول اعمال وحشیانه ساواک می دانستند؛«اندرو کاکبورن»در کتاب خود،عکس العمل امریکایی ها در این مورد را چنین بیان می کند:

مقامات«سیا»همواره مجبور بوده اند زحمت تکذیب این اتهام را که مشوق شکنجه و شیوه های سر کوبگرانه اعمال شده از سوی ساواک هستند،قبول کنند وچنانچه ایرانی ها احساس می کردند در این زمینه نیازی به اموزش دارند،از سوی«سیا»به انان پیشنهاد می شد به سراغ اسراییلی ها بروند و مصالح و اموزش لازم را از اسراییل دریافت کنند.

البته روابط امنیتی میان ایران و اسراییل از سال1961(1340)در همه زمینه های عملی اغاز شد.در این زمان یک گروه از افسران اطلاعاتی اسراییل جانشین گروه«سیا»برای اموزش افراد ساواک شد.گروه اسراییلی ها ظاهرا به تشویق امریکا تا سال1965(1344)در ایران ماند.در همین زمان بود که ایران و اسراییل شروع به اجرای عملیات پنهانی علیه کشور ها و سازمان های تندروعرب در سراسر خاورمیانه کردند.

«یعقوب نیمرودی»،یکی از اعضای دستگاه اطلاعاتی اسراییل نیز در این باره به یک روزنامه نگار اسراییلی گفته بود:اگر یک روز به تو اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران انجام داده ایم اکاه شوی،از انچه خواهی شنید وحشت خواهی کرد.حتی نمی توانی ان را تصور کنی.

این درست مقارن با روزهایی بود که امریکاییان سرمست،بر این باور بودند که اگر به متحدین خود در اسیا و افریقا و خاورمیانه و امریکای لاتین کمک های مالی کلان برسانند،ان کشورها قادر به حل مشکلات درونی خود خواهند شد.

رهبران امریکا بر نیاز به برنامه ریزی اقتصادی،و اجرا و اداره امور از روی منطق و عقل تکیه می کردند،ولی در انجام این امور کوچکترین توجهی به جنبه های انسانی و اصلاحات اجتماعی و یا بوجود اوردن رشد سیاسی نمی شد.ازدریافت کنندگان کمک انتظار می رفت که به شدت ضد کمونیست باشند،و اگرچنان بودند،حق دریافت کمک را داشتند.

در اوایل دهه ی1960،«کندی»رییس جمهور وقت امریکا،برای پیشگیری از نفوذ کمونیسم در جهان سوم،سیاست«اصلاحات از بالا»را در پیش گرفت.در این روش،حکومت های دست نشانده امریکا موظف بودند که دست به یک سری اصلاحات اقتصادی بزنند تا وضعیت معیشتی مردم ان کشورها کمی بهبود یافته و انها جذب شعارهای کمونیست ها که وعده ی عدالت و ازادی می دادند،نشوند.به دنبال این سیاست بود که شاه اصول شش گانه ی به اصطلاح انقلاب سفید شاه و مردم(!) را اعلام کرد.روند سیاست خارجی«کندی»طوری تنظیم شده بود که اصطلاحات از بالا و در صلح و صفا انجام پذیرد تا با پیش دستی،از بوجود امدن انقلاب های خشونت امیز پیشگیری کند.

کندی در عین حال پیش بینی کرده بود که اگر این سیاست«اصلاحات از بالا»با شکست روبرو گردد،حکومت های دست نشانده بتوانند برای سرکوبی هرگونه طغیانی،نیروهای نظامی و امنیتی را مورد قرار دهند.بر این اساس،برنامه های بسیار مهم نظامی و سیاسی و جاسوسی تنظیم گردید و حکومت های مزبور تشویق می شدند تا اگر با مشکلی روبرو شدند،طبق برنامه عمل کنند.

در ایران،لحظه کاربرد این روش،در نخستین هفته ماه ژوئن1963(15خرداد1342)هنگامی که تظاهرات بر ضد سلطنت شاه در سراسر کشوربروز کرد،فرارسید.چهره این طغیان سیاسی ناهمگون بود و همه ی طبقات و طیف های عقیدتی را در بر می گرفت و شامل رهبران مذهبی،دانشجویان،بازاریان،کارگران،نویسندگان و صاحبان انواع حرف بود.تظاهرات با شقاوت تمام سرکوب شد و نیروهای شاهنشاهی هزاران نفر را در خیابان های تهران به قتل رساندند.

در یکی از اسناد سفارت امریکا که دارای طبقه بندی«محرمانه»می باشد،با حمایت تلویحی از این سرکوب،از مردم مسلمانی که در تظاهرات مذکور بر علیه رژیم شاه شرکت کرده بودند،با عنوان«عوامل ارتجاعی تحت رهبری روحانیت»یاد می شود.

لازم به ذکر است که در جریان سرکوب این تظاهرات،نیروهای امنیتی دست پرورده امریکا و اسراییل،نقش به سزایی داشتند و هزاران نفر از مردم مسلمان ایران،توسط این نوکران اجانب به شهادت رسیدند.

درج مطلب تنها با ذکر منبع بلا مانع است                           با تشکر حیان





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 14 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 37633 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  •