اشارهدر این نوشتار ضمن آشنایی اجمالی با فرانکل به عنوان پایهگذار مکتب رواندرمانیِ «معنی درمانی» و آگاهی از دیدگاههای او دربارة معنی زندگی - درد و رنج - مرگ و جاودانگی - آزادی، همت اصلی نویسنده مصروف توضیح عقاید فرانکل دربارة تعریف دین - زمینه های بروز دینداری - تعریف خدا- نحوههای دینداری - تحولدینداری و نسبت دین و روانشناسی میشود.
1. اگزیستانسیالیسم و فرانکل
1-1-
بستر ظهور اگزیستانسیالیسم (Existantiolism)در آستانة قرن نوزدهم میلادی جهان اندیشه در موضعی قرار گرفت که نه بحثهای ذهن شناختی فلسفة جدید (از دکارت تا کانت) توانایی پاسخگویی به سؤالات اساسی طرح شده را داشت و نه نظام فکری فلسفة قدیم (فلسفة ارسطویی) که به هستی از دیدگاه موجود بماهو موجود مینگریست. اگر چه همچنان پرسش از معنای هستی و هستی بشر و چیستی این هستی اساسیترین مشکل اندیشة بشری بود ولی این سؤال «از یک مفهوم عام انتزاعی عقلی با بداهت ذاتی و غیر قابل تعریف ….» به نام «وجود» نبود، بلکه پرسش از هستی ملموسی بود که فراچنگ هر انسانی میآید. به دیگر سخن، آدمی خود را همچون سایر موجودات در متن هستی حس میکرد و مانند هر موجود دیگری در معنای هستی مشارکت میورزید، چرا که «انسانها تماشاگران هستی نیستند بلکه شرکت کنندگان در آنند»و پرسش او دقیقاً از همین هستی ملموس بود.زیرا آدمی «نه فقط هست، بلکه فهمی دارد از آن که کیست و مسئولیتی دارد برای آن که هست».این رویکرد نوین به اندیشه ورزی فلسفی که کییرکهگور آغازگر آن بود «اگزیستانسیالیسم» یا هستیگرایی نام گرفت و نه تنها عالم فلسفه را دگرگون ساخت بلکه بر دو حیطه دیگر از عالم اندیشه یعنی الهیات و روانشناسی نیز تأثیری بسزا و ژرف نهاد. در واقع متألهان مسیحی و روانشناسان با بهرهگیری از مفاهیم اگزیستانسیالیستی روشی نوین برای روی آورد خود یافتند.روانشناسی هستیگرایی که سومین مکتب در روان درمانی است، با اصالت بخشیدن به «جنبة وجودی آدمی»، راه سومی در شناخت شخصیت انسان و ساختمان روانی او ارائه کرد و نشان داد که ریشة رفتارهای انسان را باید در خود او جستجو کرد، نه در تحلیهای تجزیهگرایانه و روانکاوانة فرویدی (مکتب اول) و نه در تحلیلهای رفتاگرایانة (مکتب دوم) که انسان را موجودی شرطی میداند. برمبنای اگزیستانسیالیسم «انسان موجود مختاری است که حقیقت وجودی او بر اساس مسئول بودنش تفسیر میشود»،بر خلاف درک روانکاوانه و رفتارگرایانه از انسان که او را در هالهای از محرکها و انگیزههای بیرونی که در اختیار فرد نیست فرو میبرند.
مهمترین اصل در روانشناسی هستیگرایی «وقوف انسان به خویشتن» خود است. این خودآگاهی و وقوف هر دو ساحت وجودی او را فرا میگیرد و در سایة این هشیاری به خود واقعی (actual) (آنچه هست) و فاصلهای که با خود حقیقی (آنچه باید و میتواند باشد) دارد در یک خود برانگیختی()تلاش میکند تا با انتخاب روشهایی به «خود حقیقی» خود نزدیکتر شود و این یعنی معنا بخشیدن به زندگی که از مهمترین دغدغههای انسان - و روانشناسی اگزیستانسیالیسم - است. به هر میزان که آدمی وقوف بیشتر و عمیقتری به ساحتهای وجودی خود پیدا میکند، به همان اندازه نیز دامنة اختیار او در گزینش راهکارهای مناسب و مفید افزایش مییابد، مسئولیتپذیری او بیشتر میشود و در نتیجه اضطراب وجودی او نیز در پذیرش این مسئولیت شدت مییابد.
1-2- آشنایی با فرانکل (1905 - 1997)ویکتور امیل فرانکل(Victor E. Frankl) از جمله روانشناسان اگزیستانسیالیستی است که از چند جهت اهمیت دارد: اولاً او ماکرو تئوریسین است. ثانیاً از پیشگامان روانشناسی هستیگرایی است. ثالثاً از جمله کسانی است که به امر دین و روانشناسی دین پرداخته از آنجا که اندیشة او مسبوق است به آرای مهم و مؤثری چون روانشناسی ویلیام جیمز، کارل گوستاویونگ و زیگموند فروید، در یک مقایسة تطبیقی تشابهها و اختلافهای بسیاری آشکار میگردند که از نظر فرانکل و نگارنده دورنمانده است. نکتة مهم دیگر دربارة این روانشناس و روان پزشک برجستة اتریشی (وین) آن است که آرا و نظریههای او در کورة تجربیات سخت سالهای اسارتش در اردوگاههای کار اجباری و مرگ «داخائو» و «آشویتس» آبدیده شده و به خوبی محک خورده است. نمونة بارز این سخن شخصیت خود او است که هرگز در هیچ لحظهای از آن لحظات جانفرسا ایمان و باور خود را به معنای زندگی و ارزش رنجهایی که ناگزیر از تحمل آنها بود، از دست نداد.
1-2-1- روش فرانکل: معنی درمانی(Logotherapy)فرانکل با پایهگذاری مکتب روان درمانی خود بر «لوگوتراپی یا معنی درمانی بر معنی هستی انسان و جستجوی او برای رسیدن به این معنی تاکید دارد. بنابر اصول لوگوتراپی، تلاش برای یافتن معنی در زندگی اساسیترین نیروی محرکة هر فرد در دوران زندگی او است»و لذا معنی جویی به عنوان نیرویی متضاد با «لذت طلبی» فرویدی و «قدرت طلبی» آدلری، اولین پایة معنی درمانی به شمار میآید. از آنجا که «معنای بی پایان زندگی، رنج و محرومیت و مرگ را نیز فرا میگیرد، در واقع همین لحظات سخت است که ارزش درونی هر فرد را محک میزند». به دیگر سخن، اگر زندگی دارای مفهومی باشد، رنج هم باید معنا داشته باشد و اساساً زندگی بشر بدون رنج و مرگ کامل نخواهد شد، پس نباید رنج و مرگ را امری مذموم شمرد و برای از بین بردن آن تلاش کرد بلکه میبایست جایگاه واقعی هریک را شناخت و آن را در جای خود پذیرفت. از این روی، لوگوتراپی میکوشد فرد را قادر به ساختن خود و جهان پیرامونش نماید تا چنان زندگی کند که گویی بار دومی است که دنیا آمده و اینک در صدد رفع خطاهایی است که در زندگی نخست مرتکب شده بود.
1-3- مفاهیم اساسی معنی درمانیدر بحث از مفاهیم اساسی که فرانکل برای معنا درمانی طرح میکند، قبل از هر چیز باید نهایتی که او از انسان در نظر دارد، جستجو شود. به بیانی دیگر میدانیم که برمبنای اگزیستانسیالیسم، انسان طی یک خودانگیختگی از «خود واقعی» به سوی «خود حقیقی» خود حرکت میکند و همة تلاش روان درمانگر، هدایت صحیح او در این مسیر میباشد تا فرد را در تمییز «خود»های موهوم و غیر حقیقی (ناخود) از «خود حقیقی» یاری رساند. از این رو بایستی «حقیقت انسان» را در نظر فرانکل جویا شد. وی تصریح دارد «حقیقت اساسی انسان بودن این است که انسان همواره متوجه شخص یا چیز دیگری غیر از خودش است: معنایی که به تحقق بپیوندد، انسان دیگری که با آن روبه رو شود، آرمانی که بدان خدمت کند و یا شخصی که به وی عشق بورزد. آدمی نه با صرف توجه به تحقق خویشتن که با فراموش کردن خود، چشم پوشیدن از خود و وقف خود در توجه به غیر است که به مقام تحقق معنای عمیق زندگی نایل خواهد آمد».
الف - معنی جویی«نظریههای انگیزش، بشر را موجودی میانگارد که در مقابل محرک یا فشارهای درونیش واکنش نشان میدهد، غافل از آنکه آدمی به سؤالاتی که زندگی از او میپرسد پاسخ میدهد و معناهایی که زندگی تقدیم وی میکند به مرحله اجرا در میآورد. اهمیت این پرسشها تا بدان حد است که پاسخگویی به آنها (بر خلاف قول آبراهام مزلو) ربطی به برآورده شدن نیازهای اولیه ندارد. زیرا حتی هنگامی که این نیازها برآورده نشده است نیز نیاز متعالی چون معنیجویی بسیار ضروری است و این امر حاکی از آن است که نیاز به معنی جویی از دیگر نیازها مستقل است، بهگونهای که آن را نه میتوان به دیگر نیازها افزود و نه میتوان از آنها کم کرد، یعنی تلاش برای یافتن معنایی در زندگی، نیرویی اصیل و بنیادی (پدیداری صرفاً انسانی) است، نه توجیهی ثانوی از کششهای غریزی».
ب - معنی زندگیگرچه معنی جویی در وجود بشر نهفته است ولی آیا زندگی را معنایی هست؟ آیا میتوان از معنی زندگی تعریف روشنی ارائه داد؟ واقع آن است که بر مبنای نظریة فرانکل، باور معنای زندگی «اشراقی»است که بر زندگی هر فردی میتابد و اگر فرد نسبت به آن هشیار باشد زندگیش را روشن خواهد کرد. کسی نمیتواند به زندگی دیگری معنا بخشد زیرا «معنای زندگی امری شخصی است، نه عام، لذا هر انسانی باید خود به دنبال یافتن معنای زندگی خود باشد» وبه دلیل همین شخصی بودن معنای زندگی است که «پرسشهای مربوط به آن را با عبارات گسترده و کلی نمیتوان پاسخ داد، بلکه هر فردی دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی است که تنها خود او میتواند آن را تحقق بخشد. بدون تصور هرگونه جانشینی برای وی زیرا زندگی قابل برگشت نیست».(بدین ترتیب «هر موقعیت از زندگی فرصتی طلایی است که گرهای به دست انسان میدهد تا شانس گشودن آن را داشته باشد».)
«براین اساس، انسان آن کس نیست که میپرسد «معنای زندگی» چیست، بلکه کسی است که این پرسش از او میشود. زیرا این خود زندگی است که این سؤال را به آدمی عرضه میکند و انسان میباید با پاسخ دادن به زندگی جوابی برای «چرا»یی زندگی بیابد».نکتة درخور توجه آن که حتی «ناامیدی به خاطر تهی و خالی از معنا بودن ظاهری زندگی یک دستاورد بزرگ انسانی است نه یک روان رنجوریِ روانزادی و «قدرت جویی» (مهمترین اصل در روانشناسی آدلر) و آنچه ممکن است «لذت جویی» (مهمترین اصل در روانشناسی فروید) خوانده شود، هر دو جایگزینی برای یک معنا جویی ناکام مانده میباشند».
گرچه اینکه شرایط چه تأثیری بر معنیجویی در زندگی دارند، نسبت بین ارزشها و معانی چگونه است و خلأوجودی و ناکامی وجودی در معنی جویی چیستند، مطالبی است که از حوصلة این مقال خارج بوده و طالبان را به گفتار مبسوط فرانکل در این زمینه ارجاع میدهیم. تحقق معنای زندگی از سه راه ممکن است:- انجام کاری ارزشمند- کسب تجربههای والایی چون برخورد با شگفتیهای طبیعت و فرهنگ و… و یا درک فردی دیگر، یعنی عشق ورزیدن به او.و تحمل درد و رنجمیدانیم که بر مبنای اندیشة اگزیستانسیالیستی، پدیدة عشق (Love) و پدیده رنج(Suffering) هر دو پدیدههایی خاص انسان هستند و ترجمه امری چون «عشق» به «سائقه یا غریزه جنسی که مشترک انسان و حیوان است فقط میتواند راه را بر درک صحیح آن ببندد». عشق امری شهودی است و همواره باکسی یا چیزی بی همتا و ویژه سروکار دارد. از اعماق ناهشار روحانی ریشه میگیرد و تنها راهی است که از طریق آن میتوان به اعماق وجود انسانی دیگر دست یافت.رنج نیز گرچه گریزناپذیر است و «از سر جبر به سراغ انسان میآید»؛درمان ناپذیر است و در زندگی بشر قابل ریشه کن شدن نیست ولی از مهمترین مسائل و دغدغههای آدمی است.
|
نقش امریکا در راه اندازی ساواک و همکاری با ان
حکومت ایزنهاور بعنوان بخشی از استراتژی خود مبنی بر تقویت حکومت های ضد شوروی در پیرامون چین و شوروی و دیگر نقاط جهان سوم،در اواسط دهه ی1950دست به تلاش گسترده ای برای اموزش و تجهیز نیروهای شبه نظامی،پلیس و سازمان های اطلاعاتی در کشورهای دوست امریکا در جهان سوم،از جمله ایران زد.
در ایران،سه سازمان که با امنیت داخلی سروکارداشتند،کمک های شایان توجهی از این دست دریافت کردند:ژاندرمری،شهربانی و دستگاه اطلاعاتی که در اواخر سال1953(1332)زیر نظر تیمور بختیار تاسیس و پس از مدت کوتاهی به«ساواک»تبدیل شد
.برنامه کمک امنیتی امریکا،به میزان زیادی کارایی نیروهای امنیتی ایران را بهبود بخشیده و در نتیجه به طور اساسی،توان حکومت ایران را برای سرکوبی مخالفین افزایش داد.مهمترین این برنامه ها،اموزش و روابط اطلاعاتی«سیا»با ساواک بود که ساواک را قادر ساخت تحت رهبری شاه،نقشی عمده در سیاست داخلی ایران بازی کند
.«
مارک گازیوروسکی»دلابل حمایت های امنیتی امریکا از رژیم شاه را چنین توضیح می دهند که:ملاحظات امنیتی امریکا که بیشتر ازنقش حساس ایران در استراتژی دفاع پیرامونی مایه می گرفت،ایالات متحده را وادار می کرد که در سیاست خود در قبال ایران در دوره حکومت شاه،بیش ازهرچیز به تقویت نیروهای امنیتی ایران بپردازد.تاکید بر این نکته ایالات متحده را ناگزیر می ساخت که در دهه های1950و1960،کمک های امنیتی فراوانی در اختیارایران بگزارد و از جمله«ساواک»،سازمان امنیت بدنام ایران را با اموزش های گسترده و نیز از راه های دیگر یاری دهد.بنابراین،ملاحظات امنیتی باعث شد که ایالات متحده به پشتیبانی و تقویت یک رژیم سرکوبگر در دوره ی پس از1953(1332)بپردازد.«
گری سیک»مشاور امنیت ملی کارتر،نیز در کتاب خود به استفاده ازشکنجه و ازار فعالین سیاسی در ایران اشاره کرده و می افزاید که:به پلیس مخفی مخوف و تنفراور رژیم،یعنی ساواک،ازادی بی حد و حصری داده شده بود تا مخالفین سیاسی شاه را شناسایی و سرکوب کند.پس از پیروزی انقلاب اسلامی،در دادگاه هایی که برای رسیدگی به جرایم و جنایات شکنجه گران و بازجوهای ساواک تشکیل شده بودند،ابعاد گوناگونی ازانواع شکنجه های قرون وسطایی که در زندان های رژیم شاه در مورد زندانیان سیاسی اعمال می شد،افشا گردید.اعمال شکنجه بعنوان یکی از مهمترین ابزارهای سرکوب مخالفین رژیم محسوب می گردید.
البته در مواقع گوناگون،برخی مراجع بین المللی نظیر سازمان عفو بین الملل نیز با افشای گوشه هایی از این اعمال وحشیانه،پرده از برخی جنایات رژیم شاه بر می داشتند.
از انجا که مردم ایران که مردم ایران همواره دولت امریکا و بخصوص سازمان«سیا»و هم چنین سازمان«موساد»اسراییل را مسؤول اعمال وحشیانه ساواک می دانستند؛«اندرو کاکبورن»در کتاب خود،عکس العمل امریکایی ها در این مورد را چنین بیان می کند
:مقامات«سیا»همواره مجبور بوده اند زحمت تکذیب این اتهام را که مشوق شکنجه و شیوه های سر کوبگرانه اعمال شده از سوی ساواک هستند،قبول کنند وچنانچه ایرانی ها احساس می کردند در این زمینه نیازی به اموزش دارند،از سوی«سیا»به انان پیشنهاد می شد به سراغ اسراییلی ها بروند و مصالح و اموزش لازم را از اسراییل دریافت کنند
.البته روابط امنیتی میان ایران و اسراییل از سال1961(1340)در همه زمینه های عملی اغاز شد.در این زمان یک گروه از افسران اطلاعاتی اسراییل جانشین گروه«سیا»برای اموزش افراد ساواک شد.گروه اسراییلی ها ظاهرا به تشویق امریکا تا سال1965(1344)در ایران ماند.در همین زمان بود که ایران و اسراییل شروع به اجرای عملیات پنهانی علیه کشور ها و سازمان های تندروعرب در سراسر خاورمیانه کردند
.«
یعقوب نیمرودی»،یکی از اعضای دستگاه اطلاعاتی اسراییل نیز در این باره به یک روزنامه نگار اسراییلی گفته بود:اگر یک روز به تو اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران انجام داده ایم اکاه شوی،از انچه خواهی شنید وحشت خواهی کرد.حتی نمی توانی ان را تصور کنی.این درست مقارن با روزهایی بود که امریکاییان سرمست،بر این باور بودند که اگر به متحدین خود در اسیا و افریقا و خاورمیانه و امریکای لاتین کمک های مالی کلان برسانند،ان کشورها قادر به حل مشکلات درونی خود خواهند شد.
رهبران امریکا بر نیاز به برنامه ریزی اقتصادی،و اجرا و اداره امور از روی منطق و عقل تکیه می کردند،ولی در انجام این امور کوچکترین توجهی به جنبه های انسانی و اصلاحات اجتماعی و یا بوجود اوردن رشد سیاسی نمی شد.ازدریافت کنندگان کمک انتظار می رفت که به شدت ضد کمونیست باشند،و اگرچنان بودند،حق دریافت کمک را داشتند.
در اوایل دهه ی1960،«کندی»رییس جمهور وقت امریکا،برای پیشگیری از نفوذ کمونیسم در جهان سوم،سیاست«اصلاحات از بالا»را در پیش گرفت.در این روش،حکومت های دست نشانده امریکا موظف بودند که دست به یک سری اصلاحات اقتصادی بزنند تا وضعیت معیشتی مردم ان کشورها کمی بهبود یافته و انها جذب شعارهای کمونیست ها که وعده ی عدالت و ازادی می دادند،نشوند.به دنبال این سیاست بود که شاه اصول شش گانه ی به اصطلاح انقلاب سفید شاه و مردم
(!) را اعلام کرد.روند سیاست خارجی«کندی»طوری تنظیم شده بود که اصطلاحات از بالا و در صلح و صفا انجام پذیرد تا با پیش دستی،از بوجود امدن انقلاب های خشونت امیز پیشگیری کند.کندی در عین حال پیش بینی کرده بود که اگر این سیاست«اصلاحات از بالا»با شکست روبرو گردد،حکومت های دست نشانده بتوانند برای سرکوبی هرگونه طغیانی،نیروهای نظامی و امنیتی را مورد قرار دهند.بر این اساس،برنامه های بسیار مهم نظامی و سیاسی و جاسوسی تنظیم گردید و حکومت های مزبور تشویق می شدند تا اگر با مشکلی روبرو شدند،طبق برنامه عمل کنند
.در ایران،لحظه کاربرد این روش،در نخستین هفته ماه ژوئن1963(15خرداد1342)هنگامی که تظاهرات بر ضد سلطنت شاه در سراسر کشوربروز کرد،فرارسید.چهره این طغیان سیاسی ناهمگون بود و همه ی طبقات و طیف های عقیدتی را در بر می گرفت و شامل رهبران مذهبی،دانشجویان،بازاریان،کارگران،نویسندگان و صاحبان انواع حرف بود.تظاهرات با شقاوت تمام سرکوب شد و نیروهای شاهنشاهی هزاران نفر را در خیابان های تهران به قتل رساندند.
در یکی از اسناد سفارت امریکا که دارای طبقه بندی«محرمانه»می باشد،با حمایت تلویحی از این سرکوب،از مردم مسلمانی که در تظاهرات مذکور بر علیه رژیم شاه شرکت کرده بودند،با عنوان«عوامل ارتجاعی تحت رهبری روحانیت»یاد می شود
.لازم به ذکر است که در جریان سرکوب این تظاهرات،نیروهای امنیتی دست پرورده امریکا و اسراییل،نقش به سزایی داشتند و هزاران نفر از مردم مسلمان ایران،توسط این نوکران اجانب به شهادت رسیدند.
درج مطلب تنها با ذکر منبع بلا مانع است با تشکر حیان
|
برگردان و ترجمه:محمدحسین جهان پناه
ایران
مساحت: 1,647,240 کیلومتر مربع(بدون احتصاب جزایر سه گانه)
جمعیت: 69 میلیون نفر
تنوع بومی مردم:
51.0%-------------33,405,000 -----------------فارس
24.0%-------------15,720,000 ----------------- آذری
8.0%---------------5,240,000 ------------------ مازندرانی و گیلکی
7.0% --------------4,585,000 ------------------ کرد
3.0% --------------1,965,000 ------------------ عرب
2.0% --------------1,310,000 ------------------بلوچ
2.0% --------------1,310,000 ------------------ترکمن
2.0% --------------1,310,000 ------------------ لر
1.0% --------------655,000 ------------------- دیگران
به گفته برخی منابع و کارشناسان در ایران 24 میلیون نفر آذری ترکی زبان و 8 میلیون نفر هم آذری فارسی زبان وجود دارد)
شاخص های اقتصادی :
قرار داد ها و مشارکت های نظامی خارجی:
ارسال نیرو به خارج از کشور:
(تذکر در این قسمت مدعی ارسال 30 نیرو از سپاه پاسدارن به لبنان اریتره و اتیوپی شده که منبعی را برای آن ذکر نکرده)
مانور های مشترک:
هند (2003) و ایتالیا (2001 ) و کویت و عمان (2001) مانور مشترک دریایی و پاکستان (2003) مانور مشترک دریایی
قرار داد های امنیتی:
آذربایجان(2005) . هند(2003) . عراق(2005).پاکستان(2003).تاجیکست ان(2005)
خرید های نظامی:
توضیحات-------------------------------------------سال------نوع قرار داد------کشور فروشنده
همکاری و کمک در زمینه ی بهینه سازی-------2003 ------همکاری -------هند
تانک های T-72 و جنگنده های Mig.29
بهینه سازی پایگاه های نیروی دریایی----------2005------فروش قطعه----اسرائیل(غیر رسمی بازار سیاه)
خرید بمب های M-113 (غیر رسمی) ----------2002 -----فروش -------اسرائیل(غیر رسمی بازار سیاه)
همکاری در زمینه پرتاب ماهواره-----------------2003 ----همکاری-----ایتالیا
فروش سیستم هاس ضد هوایی و ------------2003-----فروش-------
دوربین های دید در شب
فروش و همکاری در زمینه-----------------------2003----همکاری------کره جنوبی
موشک های بالستیک
فروش موشک های FL-10و---------------------2002 ---فروش-------- چین
چاینا کت و HQ-7 و TL-6و TL-10
ساخت تانک T-72S تحت امتیاز-----------------2002-----فروش---------روسیه
فروش بالگرد های Mi-171 و تجیزات راداری
فروش جنگنده های SU-25 و -------------------2003------فروش---------روسیه
تجهیزات لیزری توپخانه
قرارداد هواپیماهای TU-334و ------------------2004------فروش---------روسیه
هواپیمای An-140
ماهواره زهره------------------------------------2005 -------فروش--------روسیه
هواپیمای An-140 و موشک های-------------2005 ------فروش---------اکراین
Kh-55
فروش دوربین های دید در شب----------------2003 -------فروش--------انگلستان
فروش قطعات هواپیما -----------------------نامعلوم------فروش--------آمریکا(غیر رسمی بازار سیاه)
صادرات تسلیحاتی:
توضیحات-------------------------------------------سال------نوع قرار داد------کشور خریدار
فروش موشک های استرلا و --------------------2004 -----فروش----------لبــــــــنـــان
تجهیزات توپخانه و هواپیمای بدون سرنشین
آموزش پرسنل-------------------------------------2002----همکاری-------لیبی
فروش و کمک در زمینه ی موشکهای------------2005----فروش---------کره ی جنوبی
Kh-55
کمک در تنظیمات دوربین های ماهواره ای-------2005-----همکاری------چین
فروش نفربر های زرهی--------------------------2002 -----فروش---------سودان
ساخت تحت امتیاز موشک های-----------------2002------فروش----------سوریه
بالستیک اسکاد سی
صنایع دافاع(تولیدات دفاعی):
تولیدات موشکی:
-تولید موشک های اسکاد سی . شهاب 2 . شهاب 3 .شهاب 4 و کوثر (با همکاری چین . روسیه و کره ی جنوبی)
-موشک های سوخت جامد فتاح-110 و تندر 69
تولیدات زمینی:
-ساخت تانک های T-72S
-ساخت تانکهای بومی ذولفقار و توسن
-بهینه سازی تانک های T-55 به مدل 72Z
-بهینه سازی تانک های T-54 به مدل سفیر74
-ساخت نفربر های زرهی براق.کبرا. صیاد و BMT
-بهینه سازی تانکهای چیفتن و BTR-60
-ساخت راکتهای فجر .فلق.نصر.شاهین و زلزال
- ساخت توپهای 81 . 120.130و320 میلیمتری عادی و خودکششی
-ساخت موشکهای ضد تانک رعد(AT-3) .تندر.توسن(AT-5) و صاعقه
-خودروهای ترابری ببر400 و T - MAZ AFV
-موشک های RPG-7 .نافذ و صاعقه
-ماسکهای گاز سیستم های امنیتی و حفاظتی تانک و......
هرگونه برداشت بدون ذکر منبع و نویسنده مجاز نیست
|
|