نقش امریکا در کودتای 28 مرداد1332
همان گونه که اشاره شد,پس از جنگ جهانی دوم،ایران که سال ها طعم تلخ نفوذ و غارتگری روس ها و انگلیسی ها را چشیده بود،در جستجوی نیروی سومی برای خنثی کردن ان دو بر امد.از انجا که در اوایل دهه ی1950،امریکا به عنوان بزرگترین قدرت جهانی،نقش مهمی در سیاست ایران بازی می کرد،رهبران سیاسی ایران می کوشیدند با درگیر ساختن امریکا در سیاست ایران,به دوران استیلا و فعال مایشایی دو قدرت بزرگ دیگر,یعنی انگلیس و روسیه در ایران خاتمه دهند.
پس از انکه دکتر مصدق در اردیبهشت ماه 1330 (ماه مه1951)به نخست وزیری ایران انتخاب شد,وی پس از یک سلسله مذاکرات و مشاجرات طولانی با انگلیسی ها,سرانجام تمام منافع نفتی انگلیس را در ایران,ملی اعلام کرد.گرچه امریکایی ها در ابتدا نظر موافق خود را با ملی شدن نفت در ایران به انگلیسی ها اعلام کرده بودند,اما بعدا که انگلیسی ها به ضربه پذیری مصدق پی بردند،از امریکا خواستند تا به اتفاق هم دست به کوششی برای براندازی حکومت مصدق بزنند.سیاست گزاران امریکا اگر چه مصدق را یک کمونیست به شمار نمی اورند،اما سرانجام انها هم موافقت خود را با این کار اعلام کردند.این اشتراک نظر به ان دلیل بود که هم واشنگتن و هم لندن،وجود مصدق را تهدیدی برای منافع خود تلقی می کردند.
البته برخی افراد،خطر نفوذ کمونیسم و به قدرت رسیدن توده ای را عامل دخالت امریکا در کودتای 28مرداد دانسته اند,در این باره باید گفت:در اینکه حزب توده یکی ازعوامل موثر در شکست جنبش ملی ایران بود،حرفی نیست ولی حزب توده و عنصر«توده نفتی»را نمی توان عامل اساسی و وزنه تعیین کننده یدر روابط ایران و امریکا و نیز«برنده ترین سلاح بریتانیا که موجب شکست نهضت گردید»،دانست
.انگلیسی ها برای جلب پشتیبانی دولت ایالات کتحده امریکا در براندازی دولت مصدق،خطر حزب توده به عنوان وسیله ای برای جلب توجه افکار عمومی مردم امریکا،ـنه هیات حاکمه امریکاـسود بردند تا زمینه را برای مداخله دولت ایزنهاوردر اجرای طرح کودتا فراهم سازند.
کتاب«کودتای28مرداد32»،ماجرا را به این ترتیب نقل می کند
:«
مقام های رده بالای امریکا و انگلیس در سوم فوریه1953(بهمن1331) یعنی تنها دو هفته پس از ورود ایزنهاور به کاخ سفید،با یکدیگر دیدار کردند تا وضع را مورد بررسی قراردهند.در این دیدار تصمیم گرفته شد که طرحی را برای سرنگونی مصدق و روی کار اوردن زاهدی در مقام نخست وزیری ایران تهیه و به اجرا در اورند.پیش از ان،مقام های امریکایی،سپهبد زاهدی را به عنوان فردی بی دقت و فرصت طلب به شمار اورده بودند،ولی اکنون اورا رهبری نیرومند که می تواند گام های موثری برای بازگرداندن قطعی ایران به اردوگاه غرب بردارد،می دانستند.«
کرمیت روزولت»،رییس بخش خاورمیانه ی سازمان«سیا»،طی ماه های بعد بارها به ایران سفر کرده و زمینه کودتا را فراهم اورده بود.وی همراه با یکی دیگر از ماموران «سیا»چندین بار با زاهدی دیدار کرده و به او کمک مالی می دادند.یک کارشناس مشهورامریکایی در امور ایران که به صورت قراردادی با«سیا»کار می کرد،در اواسط ماه مه(اردیبهشت)به نیکوزیا رفت تا طرح تفضیلی کودتا را با یک کارشناس سازمان جاسوسی انگلیس در امور ایران،تدارک ببیند و سپس ان را در بیروت با روزولت مورد بررسی قرار دهد.این دو نفر در اواسط ماه ژوئن به لندن رفتند تا طرح را با مقامات انگلیسی به بحث بگذارند.تایید نهایی در دیدار با مقامات وزارت خارجه امریکا در25 ژوئن حاصل شد.در اینجا بد نیست به انگیزه های مقامات امریکایی از شرکت در طرح کودتا اشاره ای بشود.
«
جان فاستردالس»وزیر خارجه امریکا،از ماه نوامبر1952طرح هایی را برای کودتا با برادر خود «الن دالس» که ریاست کل سازمان«سیا»را بر عهده داشت مورد بحث قرار داده بود.باید توجه داشت که برادران دالس با کمپانی های نفتی امریکایی و انگلیسی وابستگی و همکاری داشتند.از سوی دیگر،هر دوی انها از وکلای دادگستری بوده که برای شرکت حقوقی قدرتمند «سولیوان و کرامول»در«وال استریت» کار می کردند. در میان مشتریان فراوان انها در زمینه نفت،«شرکت نفت ایران و انگلیس»نیز قرار داشت.بدین خاطر اولین و مهمترین هدف و توجه برادران دالس در سال1953،از میان برداشتن مصدق بود.طرح کودتا که از جانب انگلستان پیشنهاد شده بود،در جلسه ای با حضور وزیر خارجه امریکا،سفیر امریکا در ایران،رییس سازمان«سیا» و ووزیر دفاع امریکا،تصویب شد و نام «عملیات اژاکس» بران نهاده شد
.مسؤولیت اجرایی این طرح بر عهده کرمیت روزولت قرار گرفته بود.وی با هویت جعلی وارد ایران شد،با شاه ملاقات کرد و به وی اطمینان داد چنانچه بخواهد دوباره مصدق را از کار بر کنار سازد،از حمایت شخصی هم ایزنهاور و هم ونیستون چرچیل،برخوردار خواهد بود.
روزولت عملیات منتهی به سرنگونی حکومت مصدق را از محل اختفای خود در تهران هماهنگ کرد.مصدق از قدرت بر کنار شد و شاه که از ایران به ایتالیا گریخته بود،دوباره بر تخت سلطنت استقرار یافت.
به فاصله کوتاهی پس از کودتا،ایزنهاور رییس جمهور امریکا،پیام تبریکی برای شاه فرستاد و مقام های امریکایی اعلام داشتند که درخواست ایران برای دریافت کمک،مورد توجه سریع و مساعد قرار خواهد گرفت.
خود کرمیت روزولت نیز بعدها در طی مصاحبه ای در مورد نقش خود در کودتای 28مرداد1332گفته بود که در اواسط سال 1953به مدت سه هفته در ایران اقامت داشته و با کمک ژنرال شوارتسکف کودتا را رهبری کرده است.
روزنامه«نیویورک تایمز»نیز بعدها در مقاله ای با عنوان«سانسور تاریخ امریکا»،ضمن انتقاد از روش وزارت خارجه امریکا نوشت:دیگر مشکل می توان کمک(سیا) را در ترتیب دادن کودتای سال1953که شاه ایران را به سلطنت بازگردانید،جزء اسراردر ترتیب دادن کودتای مزبور،شاه جام شراب خود را با تعارف به کرمیت روزولت،بلند کرد و گفت:من تاج و تخت خود را به خداوند،مردم کشورم،ارتشم و به شما مدیونم ،اری،کودتای28مرداد به نهضتی که ملت ایران بعد از شهریور1320با تلاشی بسیار اغاز کرده بود،پایان داد درمبارزه بین ملت و نیروهای استعماری،ملت ما شکست خورد.مهم فرد نبود که بر کنار شود و جای او دیگری بیاید،مهم این که با توطئه ای گسترده،نیروی ملت از هم پاشید و غارتگران بار دیگر محیط خفقان و استبداد را پدید اورند و ملت را به زنجیر اسارت کشیدند
.گر چه این عملیات برای امریکا پایانی موفقیت امیز داشت،ولی جنبه های زشت ان سال های به اعتبار امریکا لطمه زد.قاضی«ویلیان داگلاس»نیز در تقبیح مداخله امریکا در امور ایران نوشت
:هنگامی که مصدق اصلاحات اساسی خود را در ایران اغاز کرد،ما به هراس افتادیم و برای براندازی او با انگلیسی ها متحد شدیم و در این کار نیز موفق گشتیم،ولی از ان پس دیگر نام ما در خاورمیانه با احترام یاد نشد.
ایرانیان،دیگر امریکا را ان نیروی خارجی ازادی بخش که نفوذش باعث حفاظت از ایران در برابر دشمنان سنتی اش،یعنی بریتانیا و روسیه باشد،نمی دیدند.در عوض،نسبت به امریکا دید تازه ای پیدا کرده بودند:حامی،مبدل به استثمارگر شده بود.کمپانی های نفتی امریکا سهم عظیمی از تولیدات نفتی ایران را پس از کودتا،به خود اختصاص دادند.به این معنا که طی نوافق نهایی که در سال1954(1333)با دولت زاهدی به عمل امد،شرکت های نفتی امریکایی 40%سهم تولید نفت را که پیش از ملی شدن صنعت نفت تماماً از سوی شرکت انگلیسی نفت ایران و انگلیس کنترل می شد،بدست اوردند.
«
جان پرادس»در کتاب خود در مورد کمک هایی که امریکا پس از کودتا به حکومت شاه کرد می نویسد:طی دهه ی1950،ایالات متحده با کمک هایی بی سابقه اقتصادی و نظامی،خود را حامی دولت جدید ایران قرار داد.بلافاصله پس از روی کار امدن کابینه زاهدی،ایزنهاور مبلغ چهل و پنج میلیون دلار به دولت وی کمک کرد و تا پایان دوره ی کابینه زاهدی،این کمک ها یک میلیارد دلار بالغ گشت.
در عوض این کمک ها،ایالات متحده نه تنها از امتیاز داشتن یک متحد ضد کمونیست در فاصله میان مرزهای جنوبی اتحاد شوروی و خلیج فارس برخوردار شده بود،بلکه رژیمی را در مقابل خود داشت که هیچ تهدیدی برای منافع نفتی غرب به شمار نمی رفت.
«
مارک گازیورسکی»در این زمینه می گوید:سیاست گزاران امریکا،کودتای سال1953را ترتیب دادند تا ثبات سیاسی را در کشوری که در چارچوب استراتژی جهانی امریکا برای دربرگیری و محدود ساختن اتحاد شوروی حیاتی می دانستند،برقرارکنند.«
جیمز بیل»نیز با اشاره به ستم و بیداد سیاسی حکومت پهلوی می گوید:ارایه این برنامه های کمک،مصادف با زمانی گردید که ستم و بیداد سیاسی،و فساد اقتصادی در کشور فزونی گرفته بود.از نظر پیامدهای سیاست داخلی نیز،کودتا این امکان را به شاه و زاهدی داد که یک رشته دستگیری های گسترده را به اجرا در اورده و رژیمی کاملا خودکامه را که تحت حکومت ان هرگونه فعالیت سیاسی مخالفی ممنوع شده بود،برقرار سازند.
گرچه مقامات دولتی امریکا در طی چندین دهه از هرگونه اظهار نظر رسمی در مورد دخالت امریکا در کودتای28مرداد 1332طفره می رفتند،ولی سرانجام خانم«مادلین البرایت»وزیر امور خارجه امریکا،طی یک سخنرانی در کنفرانس روابط ایران و امریکا در تاریخ 27اسفند ماه1378در امریکا،اعتراف کرد که:«در سال1332،ابالات متحده امریکا نقش مهمی در هماهنگ کردن سرنگونی رژیم مردمی محمد مصدق بازی کرد.دولت ایزنهاور بر این باور بود که این عمل،به خاطر دلایل استراتژبک قابل توجیه بوده است.ولی این کودتا به وضوح،مانعی برای تحولات سیاسی ایران بود.بنابراین به سادگی می توان درک کرد که چرا ایرانیان هم چنان از این مداخله امریکا در امور داخلی خود خشمگین هستند.علاوه بر این،امریکا و غرب به مدت25سال از رژیم شاه به طور مستمر پشتیبانی کردند.اگر چه دولت شاه در توسعه اقتصادی کشور کوشش بسیاری کرد(!)ولی در عین حال ناراضیان سیاسی را به شدت سرکوب می کرد
.»و به این ترتیب،دولت امریکا پس از گذشت46سال،به شرکت خود در کودتای28مرداد1332،و هم چنین بیست و پنج سال حمایت و پشتیبانی از یک رژیم سرکوبگر و ضد مردمی،اعتراف کرد.
درج مطالب تنها با ذکر منبع بلامانع میباشد... با تشکد حیان
|
فسانه
گویا دگر فسانه به پایان رسدیه بود
دیگر نمانده بود برایم بهانه ای
جنبید مشت مرگ و در آن خک سرد گور
می خواست پر کند
روح مرا ، چو روزن تاریکخانه ای
اما بسان باز پسین پرسشی که هیچ
دیگر نه پرسشی ست از آن پس نه پاسخی
چشمی که خوشترین خبر سرنوشت بود
از آشیان ساده ی روحی فرشته وار
کز روشنی چو پنجره ای از بهشت بود
خندید با ملامت ، با مهر ، با غرور
با حالتی که خوشتر از آن کس ندیده است
کای تخته سنگ پیر
ایا دگر فسانه به پایان رسیده است ؟
چشمم پرید ناگه و گوشم کشید سوت
خون در رگم دوید
امشب صلیب رسم کنید ، ای ستاره ها
برخاستم ز بستر تاریکی و سکوت
گویی شنیدم از نفس گرم این پیام
عطر نوازشی که دل از یاد برده بود
اما دریغ ، کاین دل خوشباورم هنوز
باور نکرده بود
کآورده را به همره خود باد برده بود
گویی خیال بود ، شبح بود، سایه بود
یا آن ستاره بود که یک لمحع زاد و مرد
چشمک زد و فسرد
لشکر نداشت در پی ، تنها طلایه بود
ای آخرین دریچه ی زندان عمر من
ای واپسین خیال شبح وار سایه رنگ
از پشت پرده های بلورین اشک خویش
با یاد دلفریب تو بدرود می کنم
روح تو را و هرزه درایان پست را
با این وداع تلخ ملولانه ی نجیب
خشنود می کنم
من لولی ملامتی و پیر و مرده دل
تو کولی جوان و بی آرام و تیز دو
رنجور می کند نفس پیر من تو را
حق داشتی ، برو
احساس می کنم ملولی ز صحبتم
آن پکی و زلالی لبخند در تو نیست
و آن جلوه های قدسی دیگر نمی کنی
می بینمت ز دور و دلم می تپد ز شوق
می بینم برابر و سر بر نمی کنی
این رنج کاهدم که تو نشناختی مرا
در من ریا نبود صفا بود هر چه بود
من روستاییم ، نفسم پک و راستین
باور نمی کنم که تو باور نمی کنی
این سرگذشت لیلی و مجنون نبود - آه
شرم ایدم ز چهره ی معصوم دخترم
حتی نبود قصه ی یعقوب دیگری
این صحبت دو روح جوان ، از دو مرد بود
یا الفت بهشتی کبک و کبوتری
اما چه نادرست در آمد حساب من
از ما دو تن یکی نه چنین بود ، ای دریغ
غمز و فریبکاری مشتی حسود نیز
ما را چو دشمنی به کمین بود ، ای دریغ
مسموم کرد روح مرا بی صفاییت
بدرود ، ای رفیق می و یار مستی ام
من خردی تو دیدم و بخشایمت به مهر
ور نیز دیده ای تو ، ببخشای پستی ام
من ماندم و ملال و غمم ، رفته ای تو شاد
با حالتی که بدتر از آن کس ندیده است
ای چشمه ی جوان
گویا دگر فسانه به پایان رسیده است
|
این گروه فرقان .......
گروه فرقان» چیست؟ که بودند و چه کردند و چرا به وجود آمدند؟ این تنها اطلاعاتی مختصر درباره آنهاست و درست یا غلط، تنها چیزهای کلی است که از آنها میدانیم. امیدواریم محققین و پژوهشگران تاریخ معاصر، اطلاعات بیشتر و کاملتری در این رابطه در اختیار مطالعهگران قرار دهند. امروز نام تمامی سران این گروه از صفحهی روزگار پاک شده است. تمامشان کشته شده یا اعدام شدند و تک و توکی بازماندگان مخفی آنان در خارج از کشور هرازگاهی بیانیهای میدهند و هنوز ماهیت وجودی فرقان به دلیل شایعاتی که هنوز گوشه و کنار هست، در هالهای از ابهام است. بسیاری شایعات با گذشت ربع قرن از نابودی آنها هنوز در گوشه کنارها هست. دسترسی ما به اخبار و منابع در مورد این گروه تنها روزنامههای آن زمان و یکی دو منبع با اشاراتی گذراست و جزوات و اطلاعیهها و بیانیهها و اسناد باقیمانده آنان نیز آنچنان دور از دسترس است که نمیتوان نقد جامعی بر عملکرد آنان داشت.
گروه فرقان به معنای «جدا کننده حق از باطل» نام خود را از سورهی فرقان (تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا) گرفته است که در آغاز به «گروه کهفیها» موسوم بود. آمر و سردسته این گروه آخوند بسیار جوانی بود به نام «علی اکبر گودرزی» به اتفاق برخی دیگر نظیر علی حاتمی، علیرضا شاه بابا بیک تبریزی، حسن اقرلو و عباس عسگری که همگی در سوم خرداد 59 تیرباران شدند.
اکبر گودرزی در روستایی میان خمین و الیگودرز به دنیا آمده تحصیلات حوزوی را در مدرسه علمیه آیتالله نجفی طی کرده و در همان جوانی تفسیرها و جزوات متعددی را مینویسد. درس تفسیر قرآن او از سال 50 شروع شد و از پاییز 55 با عدهای از دوستانش بطور جدیتر و منسجمتر به بررسی و تدوین دو کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» و «اصول تفکر قرآنی» پرداخت .
علاوه بر آن بعدها گروه فرقان به نشر آثار خود پرداخت و جزوات مذهبی بسیاری چاپ و توزیع نمود از جمله:
دعا تجلی خداگونگی انسان،
فرازی از نهج البلاغه،
فروغ نهج البلاغه،
تفسیر سوره توبه،
تفسیر سوره بقره (دو جلد)،
ترجمه کامل قرآن (دو جلد)، تفسیر سوره فاطر، تفسیر سوره طه
تفسیر سوره کهف،
تفسیر سوره حشر، درس هایی از مکتب سجاد، تفسیر سوره جمعه،
تفسیر سوره های دو جزء آخر قرآن (دو جلد)، شرح و تفسیر و تحلیل خطبه امر به معروف و نهی از منکر امام حسین،
تفسیر دعای عرفه امام حسین، تفسیر سوره نور، تفسیر سوره شعرا
تفسیرسوره ذاریات، تفسیر سوره فرقان و نشریاتی نظیر:
نشریه «فرقان» ارگان مرکزی و سراسری گروه،
نشریه «انذار» نشریه بخش دانشجویی، نشریه «بینه» نشریه بخش دانشآموزی،
نشریه «ذکر» ، نشریه بخش دانشآموزی و نشریه «بقره».
وی در مساجد مختلف تهران به جذب جوانان و درسهای تفسیر قرآن پرداخت و همزمان همفکرانی یافت که به اتفاق گروه فرقان را تشکیل دادند. در سال 57 تفسیرهای خود به صورت جزوات مذکور منتشر نمود و در همین زمان گروه فرقان اعلام موجودیت کرد.
تفسیرهای گروه فرقان از قرآن در نوع خود متفاوت بود و به «تفسیر انقلابی از قرآن» عقیده داشتند. مثلاً در داستان سوره یوسف، گرگ را نمادی از ضدانقلاب تفسیر کردهاند که حضرت یعقوب، یوسف را برای به دام انداختن ضدانقلاب به سوی آنان فرستاده است. نقل است که در سال 54 یک روحانی مفسر، گاو بنیاسرائیل را کنایه از نظام سرمایهداری گرفت و گروه فرقان نیز در تفسیرهای خود نوشتند: «راه چاره چیست؟... ذبح کردن آن گاو! آری باید واسطههای بازاری، سرمایهداران، صاحبان شرکتها و کارخانهها از بین بروند».
آیتالله مطهری نسبت به تفسیرها و جزوات منتشره آنان موضع گرفت و نقدهای تندی علیه آنان نوشت. به تدریج در جزوات تفسیر قرآن و نشریات آن مباحث سیاسی انتقاد از نظام جمهوری اسلامی و رهبریت شکل گرفت. آنان از آثار دکتر علی شریعتی و نقل قولهای وی مخصوصاً در بحث اسلام منهای روحانیت بهره گرفتند و عقیده داشتند منش و روش سیاسی نظام جمهوری اسلامی با حرکت تشیع سرخ علوی در تضاد است.
به تدریج طبق این تفاسیر، گروه دست به کار ترور سران و افراد شاخص میشوند از جمله: سپهبد قرنی در سوم اردیبهشت 58، مرتضی مطهری در 12 اردیبهشت 58، هاشمی رفسنجانی در خرداد 58 (ترور او ناکام ماند) حاجی طرخانی در تیرماه 58 (از تامینکنندگان مالی اولیه گروه)، رضی شیرازی در تیرماه 58، مهدی و حسام عراقی در شهریور 58، حسین مهدیان در شهریور 58 (همراه عراقیها زخمی شد)، هانس یواخیم لایب در مهرماه 58، محمد مفتح در آذر 58 و محمدعلی قاضی طباطبائی و نامهایی دیگر نظیر: اصغر همتی، جواد بهمنی، قاضی طباطبایی، محمد باقر دشتیانه، بهبهانی، احمد لاجوردی که ترور آنها ناکام ماند و افراد دیگری که برای ترور شناسایی شده بودند: محمد بهشتی، محمد جواد باهنر، حقی، امامی کاشانی، ناطق نوری، موسوی اردبیلی، تیمسار فلاحی، بنیصدر و خوانساری.
با گسترش ترورها توسط این گروه، محسن الویری با هماهنگی هاشمی رفسنجانی طرح شناسایی آنان را پیگیری میکند. گروه و محل اختفای آنان شناسایی شده ودر 19 دیماه 1358 اکبر گودرزی به اتفاق 35 نفر از اعضای فرقان در یک خانه در خیابان جمالزاده پس از هشت ساعت درگیری دستگیر و مابقی خانههای تیمی آنان نیز شناسایی و کل شبکه منهدم میشود. لاجوردی و ذوالقدر مامور بازجویی از آنان میشوند. اکبر گودرزی و برخی از بنیانگزاران در سوم خرداد 59 اعدام شدند و عدهی کمی گریختند و برخی دیگر اظهار انابه کردند و به نظام پیوستند.
? ? ?
روز ششم تیر 1360 جوانی 25 ساله همراه نمازگزاران وارد مسجد ابوذر تهران میشود. پس از نماز ظهر آیتالله خامنهای جهت سخنرانی پشت تریبون میرود. جوان از میان حلقه جمعیت میگذرد و ضبط صوتی را روی تریبون میگذارد. دقایقی بعد ضبط صوت با صدای مهیبی منفجر میشود. آیتالله خامنهای بر زمین میافتد که او را سریع به بیمارستان بهارلو و سپس بیمارستان قلب میرسانند. وسط ضبط صوت مواد منفجره تعبیه شده و روی قسمتی از آن که در محل انفجار افتاده بود عبارت «هدیه گروه فرقان» که با ماژیک نوشته شده بود به چشم میخورد. آیتالله خامنهای از سوءقصد جان سالم به در میبرد چون تنها چاشنی بمب منفجر شده بود اما دست راست او برای همیشه فلج میشود. جوان مذکور از بازماندگان گروه فرقان بود. روز بعد در هفتم تیرماه ساختمان دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه نیز منفجر شد و آیتالله بهشتی و هفتاد نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. عامل این بمبگذاری فردی به نام محمدرضا کلاهی از اعضای مجاهدین خلق اعلام شد. پس از آن دیگر هیچ سابقه تروری از گروه فرقان به دست نیامد و بیشتر ترورها توسط مجاهدین خلق اعلام میشد.
***
تلخی و انبوه واژههای خشونتآمیز نظیر قتل و ترور و کشتار در این مطلب را ببخشید! این تاریخ بیافتخاری است اما واقعیت داشته است. اکنون حدود ربع قرن از این حوادث میگذرد. ربع قرنی که میشد ساخت، آبادان کرد و ترمیم کرد اما متاسفانه بسیاری عوامل مانند انقلاب و جنگ و خشونت و ایدئولوژیها و تعبیر و تفسیرهای گوناگون و بعضاً متعصبانه دست به دست هم دادند و این تاریخ غیرقابل بخشش را برای همهی ما و آیندگان ساختند. تاریخی با خدایان متفاوت و نه خدای واحد!
کوتاه سخن این که بشر معاصر ایرانی به آشتی با خداوند رحمان و رحیم و نه جبارِ قهارِ منتقم و پیش از آن به آشتی با خود بسیار نیازمندتر است. خودی که در سیلاب خانمانبرانداز سیاست دهههای اخیر فراموش شده است. چرخ در گردش است و روزگاری اینها نیز فراموش خواهد شد و اهمیت خود را از دست خواهد داد اما زخمهای آن روی صفحات تاریخ ما خواهد ماند.
|
|
دفاع دخترخاله پالیزدار از دعوت او به تحقیق و تفحص..!!
فاطمه آجرلو نماینده مردم کرج در مجلس ، در خصوص مطالب منتشر شده اخیر پیرامون اظهارات پالیزدار توضیحاتی ارائه کرد.
آجرلو در گفتگو با عصرایران در خصوص خبر منتشر شده در رسانه ها مبنی بر اینکه او از پالیزدار برای شرکت در هیئت تحقیق و تفحص از قوه قضاییه دعوت به عمل آورده بیان داشت: بله ؛ من آقای پالیزدار را دعوت کردم اما به عنوان یک کارشناس ، و تعجب می کنم این بحث در رسانه ها مطرح شده ، چون دلیلی ندارد به خاطر دعوت از یک کارشناس بخواهم تا آخر عمر پاسخگوی اعمال او باشم!
وی در واکنش به خبر منتشر شده مبنی بر اینکه او از دعوت کردن پالیزدار به هیئت تحقیق و تفحص پشیمان شده و به همین دلیل همکاری او در هیئت خاتمه یافته است ، اظهار داشت: هرکس این حرف را زده خیلی غلط کرده و خیلی بی جا کرده . من به هیچ وجه از اینکه آقای پالیزدار را به هیئت تحقیق و تفحص دعوت کرده ام پشیمان نیستم و الان هم معتقدم ایشان در کار خود مهارت داشته و کارشناس خوبی بوده است و به همین دلیل هم از او برای همکاری در هیئت به عنوان کارشناس صنعت دعوت کردیم و بعد از خاتمه کار، ایشان قطع همکاری کرد و من هم قصد دارم از همه رسانه ها و خبرگزاری هایی که این شایعات را مطرح کرده اند شکایت کنم.
آجرلو ادامه داد: همچنین شنیده ام گفته اند من از طرف علما به خاطر دعوت از پالیزدار تحت فشار قرار گرفته ام که این مطلب هم کذب محض است و به هیچ وجه من، نه از جانب کسی تحت فشار بوده ام که چرا پالیزدار را دعوت به کار کرده ام و نه از اینکه او را به عنوان کارشناس دعوت کرده ام پشیمانم.
این نماینده مجلس هشتم کار رسانه ها را شایعه پراکنی دانست! و گفت: در ایران ، ما خبرگزاری نداریم چون همه به دنبال این هستند که شایعه پخش کنند و خود را مطرح کنند و در قضیه اخیر هم رسانه ها بدون اینکه با من تماسی بگیرند و یا از من سوالی بپرسند مطالب کذبی را علیه من طرح کردند و قصد دارم از همه ان ها شکایت کنم.
وی یادآور شد: البته من ملزم به پاسخگویی به کسی نیستم اما باید بگویم آقای پالیزدار تنها مدتی کوتاه با هیئت تحقیق و تفحص همکاری داشت و بعد از آن هر تخلفی انجام داده خودش باید پاسخگو باشد نه من، چون بنا نیست هرکس کارشناسی را دعوت کرد و آن کارشناس بعد از پایان کار بدون مجوز هر سندی را به طور غیرقانونی پخش کرد فرد دعوت کننده بخواهد سین جیم شود.
وی در واکنش به این سوال که آقای پالیزدار خود را دبیر هیئت تحقیق و تفحص معرفی کرده بیان داشت: پالیزدار در هیئت نه سمتی داشت و نه جایگاهی و اساسا اعضای هیئت حتما باید نماینده باشند و همکاران اداری هیئت هم حتما باید کارمند مجلس باشند بنابراین پالیزدار نه عضو هیئت تحقیق و تفحص از قوه قضاییه بوده و نه کارمند اداری هیئت بلکه تنها یک کارشناس معمولی بوده است.
وی در خصوص اظهارات اخیر پالیزدار با بیان اینکه مانور دادن روی اسناد و مدارک کاری غیرقانونی است گفت: اگر واقعا ایشان سند و مدرکی در اختیار دارد خب ارائه کند و اصلا مملکت دستگاه اطلاعاتی و قضایی دارد ، آن ها بیایند و اظهارات او را بررسی کنند؛ من که نباید درمورد سخنان کسی دیگر پاسخگو باشم ، من تضمین نکرده ام کسی که 2سال قبل از او به عنوان کارشناس استفاده کرده ام در آینده تخلفی انجام ندهد.
|